-
شوخی دوستانی همرا روخنه گلان......رجب کاظمیان-خلیل الله بداشتی
دوشنبه 21 تیر 1400 19:30
رجب کاظمیان: سلام دوستان روز گارانی در میر یکی از روز های گرم تابستان شاید سال 56 بود جمعی تصمیم گرفتیم بریم رودخونه رشتوا وغروب هم یه مقدار از سر شاخه های درختای کنر رودخونه رو برای شام گوسفندا بیاریم تعدادمون زیاد بود وقتی میرسیدیم میر باغی سو میزدیم توی باغا وار رشتوای چشمه در میامدیم وخنده کنان سرازیری رو میرفتیم...
-
جیرو................جواد زارعی
یکشنبه 20 تیر 1400 18:50
گسترش دشت طالقان از بخش بالایی تا قسمت میانی به تدریج بیشتر می شود و تراکم روستا ها زیاد تر است که غالبا با فاصله کمی از هم واقع شده اند. از پایین طالقان پراکندگی روستا ها بیشتر شده و عرض منطقه کمتر و باریک می شود و در تنگه میر محصور بین کوه های بلند و دره ای که رود در آن جاری است ادامه می یابد. رود شاهرود تا قبل از...
-
تَزه نانی عطر.......سهیلا تقی پور
یکشنبه 20 تیر 1400 00:56
قدیمان اگه یادتان بو همیشه طالقانی کوچه پس کوچن که رد میگرستیم نون لواش و کلاسی بو همه جا ره میگیت مایی دل دی یلو نون تازه میخواست شب که میشیم خنمان مَرِمانه موگوتیم که فردا ی جا بشیم ساعت دهی مادرکم موگوت ببه جان کچه بیشیم موگتیم هر جا فقط بشیم یلو دلمان وا گرده ولی واقعا چه صفایی داشت اون سفره ای که پهن میکردن و...
-
به یاد میر......کتایون سلطانی
جمعه 18 تیر 1400 18:33
برای من هنوز هم میر یعنی شروع تعطیلات مدرسه و آغاز تابستانی هیجان انگیز. میر یعنی قاطرسواری چندین ساعته در طبیعتی سحرآمیز همراه با نوای جیرجیرک. میر یعنی له له زدن برای آب یخ فلاسک، خوردن ناهار زیر سایه ی درخت، عبور پر دلهره از رودخانه ی خروشان و تالاق تالاق سم قاطرها روی سنگ های دروازکی دره. میر یعنی تماشای مترسک باغ...
-
شعر و دکلمه ی طالقانی درد دل ...شیواالله بداشتی/محمدحسین میرچی
جمعه 18 تیر 1400 18:09
این هم شعر به گویش طالقانی و فارسی بانام طالقانی درد دل به قلم محمدحسین میرچی و صدای بانو شیواالله بداشتی
-
سفر به تکیه ناوه......علی سرلکی
جمعه 18 تیر 1400 18:04
با سلام صحبت از سفر به تکیه شد بد نیست بنده هم ذکر خاطره ای کنم ، فکر میکنم سال ۷۴ یا ۷۵ بود اون زمان آقای شهرام جعفری به عنوان بزرگتر تمام بچه های هم سن و سال ما بود و همه دوستان هم دوستش داشتن و البته دارن. ، بذله گویی هایی داشت شهرام خان که مختص خودش بود القصه یک روز که سر سو بودیم اگر اشنباه نکنم ایشان پیشنهاد...
-
تکی بزرگوار......................صادق اباذری
جمعه 18 تیر 1400 10:27
امروز به اتفاق خانواده عازم سفر شدیم به تکیه ناوه برای زیارت وجای همگی خالی بود ومن به شخصه از طرف همه عزیزان نایب الزیاره بودم و به یاد همه بودم و یادآور خاطرات گذشته همه شماها ومجدداً یک خاطره پنجاه ساله در ذهنم تداعی شد که گفتم چند سطری هم برایتان بنویسم آری به یاد گذشته که با پای پیاده از میر به واگنک و وجین رود...
-
قطعه ای از بهشت ....خزه ای دیم.......جواد زارعی
جمعه 18 تیر 1400 09:30
در قسمت غرب روستای میر تپه ای قرار دارد که در سکون و خاموشی به سر می برد و خزه ای دیم نام دارد. همانجا که هر غروب، خورشید به سنگ های تنومندی که کنار هم هستند بوسه می زند و به دره مجاورش فرو می رود و سیاهی شب گسترده می شود. این دژ چشمگیر و جذاب به تمام نقاط ده اشراف دارد و از طرفی نگاه کنجکاو بیننده به سمت و سوی او...
-
خالق دا مرحومی جَبَروت..........علی اباذری
جمعه 18 تیر 1400 09:20
خیلی سال پیش ها به همراه دوستم سعید اباذری رفتیم رودخونه برای ماهیگیری..طبق روال همیشه تا کلارود پیاده رفتیم و آنجا وارد رودخونه شدیم و جهت برعکس آب به سمت میر شروع کردیم ماهیگیری با تور یا به قولی سالیک.. تو مسیر رودخونه تا کلارود تنها چیزی که شاید ذهن مارو درگیر میکرد این بود که شنیده بودیم مرحوم خالق دا به باغش که...
-
خانه خاه...............صادق اباذری
پنجشنبه 17 تیر 1400 18:20
به کسی گفته میشه که بیرون از روستا در روستاهای مجاور ویا حتی در شهرهای مجاور با آن خانواده رفت و آمد داشته باشی در زمانهای قدیم نبود جاده ماشین رو در اکثر روستاها ناچاراً مجبور بودند پای پیاده ویا با الاغ در سفر باشند و این سفرها هم بیشتر در فصل سرما مثل پاییز و زمستان که در روستا کار کمتر داشتند اتفاق می افتاد چه بسا...
-
ماهیگیری روخنه گَلان .....علیرضا جعفری
چهارشنبه 16 تیر 1400 18:09
کمتر کسی است در میر که ماهیگیری را تجربه نکرده باشد. طبیعت بسیار زیبای میر توام با رودخانه بسیار زیبایش یکی از به یاد ماندنی ترین خاطرات را در اذهانمان رقم زده است. قلابها و نخهایی که از مغازه مرحوم حاجی عباس خریداری می نمودیم. گاهی اوقات صبح و گاهی اوقات بعد از ظهر میرفتیم ساعت ۲ بعد از ظهر پشت درب مغازه حاجی عباس و...
-
بی صَحَبِ مار روخَنه ای میان.........صادق اباذری
سهشنبه 15 تیر 1400 18:25
یک روز صبح میکال قلاب ماهیگیری رو برداشتم رفتم به طرف رودخانه از (خزه لات ) نرسیده به میخ تله , شروع کردم به ماهیگیری به سمت پایین رسیدم به ولشته میان , بین ولشته میان وحبیبی لات , که روبروی واگنک میشه اگه دقت کرده باشید انتهای ولشته میان یک اوسکول هست وجلوتر یک صخره بود و زیر اون قدیما یک گرداب بود , کفش هامو در...
-
صعود به فاطمه اسکول.....نصرت منافی
سهشنبه 15 تیر 1400 18:14
اون روزا تابستان روبیشتر در میرسپری میکردیم ومعمولابادوستان هم سن وهم دوره خودیک روز روکنار رودخانه به ماهیگیری وشنا روز دیگه راهپیمایی به سمت کابار خزیه ای دیم چشمه هاوباغ هاسرکشی میکردیم. مدتهابودوقتی برای روزبعدتصمیم میگرفتیم بچه هابه شوخی میگفتن فردا میریم فاطمه ای اسکول ومزاح میکردیم ومیخندیدیم چرا که ماهم شنیده...
-
میری مغازَن(مغازه های میر).......علیرضا جعفری
سهشنبه 15 تیر 1400 11:18
مغازه هایی که در گذشته در میر وجود داشت ؛ مغازه های پر زرق و برق با ویترینهای جذاب و یخچال و دارای تابلو غیره نبودند ؛ بلکه مغازه هایی بودند معمولی و با قفسه های چوبی و به شکل بسیارسنتی. اما نکته حائز اهمیت آن مغازه ها این بود که در آن مغازه ها عشق و احساسات و عواطف دوران کودکی را می یافتم و یاد و خاطراتشان بیشتر از...
-
گذری بر میری مزار.....جواد زارعی
سهشنبه 15 تیر 1400 10:27
ورودی روستای میر قبرستان قدیمی است که راه باریکی دارد و بالای دره ای واقع شده که رود بی رمقی از بعد سد سازی از درون آن می گذرد. اکنون روی قبور نشانه های قدیمی با کنده کاریهای هنرمندانه خیلی کم است، سنگ ها به سبب قدمت، زیبایی، نوع جنس با خطوط و برجستگی های جالب و یا هر دلیل دیگری به مرور برداشته شده است. زمان زیادی طول...
-
برخورد با علیمردانی همرا.....عبدالله نقدی
دوشنبه 14 تیر 1400 12:43
میخوام خاطره ای رو شمایی برک تعریف کنم اولین سالهای زندگی مشترکمان بِ (حدود سال 92). مینی همسر پرسنل یکی از بیمارستانهای تهران بِ. و برای رفت و آمد به محلِ کارش از سرویس استفاده میکرد.غروبِ یکی از روزهای سرده زمستان که من زودتر از ایشان به خانه رسیده بَم و دیمبور بیزیه بَم. نِفاقلی زنگ ِخَنه به صدا دَرَمِه. در و باز...
-
او گوشت بِپَتَن تنوری بِن................سهیلا تقی پور
جمعه 11 تیر 1400 23:42
یادمه قدیمان هر وقت که تنور روشن میکردن تونی بره نهار ابگوشت درست موکوردن اونم چه جور..... شوکی نخود و لوبیا ره خیس موکوردن و صِباحی کو تنور روشن میگِرِست این نخود و لوبیا ره موکوردن تیه ره ای میان بعد با انبر دیمینگتن او ره تنوری میان تا ظهر ....این نخود و لوبیا و گوشت خجیر مِپَت و له میگَرِست ولی خدایی چه اوگوشتی...
-
وِنِدِرِ بی صحب و دُم چَرچیی ماجرا............سهیلا تقی پور
جمعه 11 تیر 1400 08:12
طبق سالان قدیم که تابستان هر سال مردم روستا که تهرانی میان زندگی میکردن بارشان را جمع میکردن و الهی به امید تو سمت طالقان روانه میگرستن ما دی طبق معمول بارانِ جمع مُکُردیم و منتظر بیم تا خدا بیامرز اقای هدایی بیا مایی دنبال خلاصه میَمیِم وقتی مِرِسِسیم اول مایی مَر مِشه بارانِ دیمینگتیم حیاطی میان تا اتاقانه فرش کنیم...
-
شرورِ تعزیه خوانی سرانجام............فرشته بهزادمهر
پنجشنبه 10 تیر 1400 13:30
قدیمان تعزیه خوانی خیلی رونق داشت و مردم دی او ره ارج هَمِ نان. خصوصا ده روز اول ماه محرم یک گروه تعزیه خوان میامیَن کدخدایی خانه مهمان مگرستن و هر روز برنامه اجرا مکردن. آن روز دوطفلان مسلمی تعزیه ای نوبه بِ. تعزیه خوان بخواند و بخواند و دوتا پسر وچه ره دراز کرد تشتی سر،چاقو دنگت گلوشانی بیخ و اسه بربین کی نربین. من...
-
خبرکُنَک.............سیده فریده میربابایی
چهارشنبه 9 تیر 1400 23:42
یکی از رسم های بسیار جالب میر به زعم بنده خبر کُنک بوده به این شکل که : فردای روزی که به سمت میر می آمدی با بار اسب و الاغ ، به دلیل کمبود امکانات و عدم وجود ماشین ، خبر کنک می فرستادند ( هر کس بنا به وسعش ، چیزی اعم از : گوجه ، خیار ،سیب زمینی ، بادمجان ، سیر ، پیاز و کلا صیفی جات ) بین اقوام نزدیک خود توزیع می کردند...
-
یه دَنه شَبَح تاریکیی میان......سهیلا تقی پور
سهشنبه 8 تیر 1400 15:17
خاطره ای به یادم افتاد که دیدم بد نیست برای همشهری های عزیز تعریف کنم روزی روزگاری که مینی پدرک و مادرکم زنده بَن قدیمان بارمان ره جمع مُکُردیم آماده برا رفتن به روستای میرمان میگِرِسیم پدرکم اینقدر که عاشق میر به سه ماه مرخصی بدون حقوق میگیت که طالقانی میان دوبو خلاصه یه شو از اون روزا شوکی گِرِسه به مَرِکم مَس بوشو...
-
خجیره راننده علی مردان گرشاسبی.................بابک میرچی
سهشنبه 8 تیر 1400 10:30
امروز یادم اومد یه صدای نوستالژی وجود داره که همه ماها دوسش داریم اون صدا ، صدای بوق مینی بوس علی اقای گرشاسبی هستش صبح ساعت ٦ صبح باید بری دوراهی قپان ، اگه جا بود بشینی که خیلی عالیه اگه جا نبود مشکلی نیست ناراحت نباش وای می ایستیم تا میر به ذوق رفتن به طالقان بسیار شیک رانندگی می کنه چقدر ماشینش تمیزه عطر برند...
-
میری میان مینی حال خوش نِبه......عبدالله پویان
سهشنبه 8 تیر 1400 08:01
اوایل دهه ی 30 بود چهار الی پنج سالم بود آن موقع ها موقع غروب خانمها به اتفاق بچه ها جهت زیارت سر رجه میرفتند تا آنجا که یادم است من هم به اتفاق مادرم رفته بودم زمانی که آنها مشغول صحبت ویا خواندن قرآن و زیارت بودند من به اتفاق یکی از دختر بچه ها بازی می کردیم و مقداری با مادر ها فاصله داشتیم و ناگهان بوته های اسفند...
-
میره میانی مَردِکان و زَنِکانی القاب .......سهیلا تقی پور
دوشنبه 7 تیر 1400 01:21
خواستم خاطراتی از قدیمی بزرگان شمایی برک صحبت کنم قدیمان یادمه که به پیر مردان میر یک پسوندی همراه اسمشان دِبه مثلا ممددا علی دا عارف دا خدا همشانه بیامرزه پیر زنکان دی موگو تَن مثلا نازی انقوزی شرف انقوزی رقیه انقزی یک روز طالقانی سالن خودمانی منزل بنشته بیم من مَرَم ده سوال کردم مادرجان چرا اینَنِ موگوین قوزی؟ بگوت...
-
میری میان خَنه بساتَن.............آزیتا جعفری
پنجشنبه 3 تیر 1400 15:18
امروز مخوام خاطره ی بازسازی خانه های قدیمی رو براتان بوگوم خانه های گِلی میر خودشی زمان بهترین خانه ها به.. سقف خانه ها کاه گلی به و در هر سال مَعَس نکاس انجام گرده و کاه و گِل و نمک مِشاندن پشت بامانی سر تا یک سال با این روش خانه ها پابرجا مِماند داخل خَنَن نیز با روش معماری آن زمان و شرایط اقلیمی روستا سازگار به...
-
ترقه ای انفجار تخمه ای میان.........سیده فریده میربابایی
دوشنبه 31 خرداد 1400 17:39
یه خطره بوگوم شماره : یه شو خواهران همدیگرِ نِشتِه بِیم . شوم دی بخورده بِیم تا تنگِ پوست .خودمانِ بوگوتیم بیشیم اتاقی میان فیلم نیَ کِنیم . همینطور ک مشغول بِیم ، شب چَره دی مخوردییِم ، یکی خوَران بو گوت : قرصانمِ نُخوردییَم . من دی بوگوتم پا نَیَس مو شوم تویی برک میورم . بوگوت: مطبخ دَره بوگوتم : میورم همین ک...
-
فرایند راه سازی روستای میر و امداد نجات ..........جواد زارعی
سهشنبه 18 خرداد 1400 13:56
امداد و نجات: جاده میر به تدریج مراحل مختلفی را طی کرد تا به پایانه روستا رسید. رد عبور ماشین ها که روی خاک ده به جای نقش سم ستوران قرار گرفت در واقع مهر چیرگی و استیلای نهاد گذشتگان مبنی بر اراده پیشرفت و آبادانی بود که در زادگاه و محل زندگی خودشان حک شد. وقتی پیاده ای و به سوی مقصد رهسپاری، مناظر ساکن هستند... درخت،...
-
خریداری خر امیرنانی میان.......صادق اباذری
سهشنبه 18 خرداد 1400 11:43
(صادق خرهگیتی خوشحالی ده پر هگیتی ) در گذشته های دور زمانی که من خر خریدم این شعر رو برای من میخواندند در گذشته های خیلی دور من به اتفاق دوستم علی بخش اباذری باهم در محل به شغل کارگری مشغول بودیم ومی دیدیم که دوستان دیگر با خر کار میکنند یک روز تصمیم بر این شد که ما هم خر بخریم یک روز صبح دوتایی برای خریدن خر به...
-
استادیوم میر...........رجب کاظمیان
دوشنبه 17 خرداد 1400 11:04
سلام روز گارانی درمیر برای من فکر میکنم همین دیروز بود سال اخر دبستان ششم ابتدایی بودیم امتحانات نهایی تمام شده بودمعلم مهربان اقای سعید بیهقی هرجا هستند سلامت باشد به ما بچه های علاقمند فوتبال خیلی اموزش داده بود وتمام معلم های روستا های اطراف می آمدند میر مسابقه می دادیم تابستان تصمیم بر این شد که یک دوره مسابقه چند...
-
اِعجاز طب سنتی میری میان.......سیده فریده میر بابایی
دوشنبه 17 خرداد 1400 09:35
یه روز نمزی (عصر) نِشتِه بِیم میوه و چای دی جلومان ، یهو بیدیم هواری صدا میا ، پشت بندش دی زنکی صدا که بدبخت گِرِستم ، اِسه چی کِنَم ؟ خاکِ سرم ، طولِ سرم ... سر و صورتشِ دی مِزِه ... مَرَم دی هول کرده بِه ، بِشه جلو ، زنَکه بوگوت : اِوِه چی گرستی ، خاکِ سرم ، چرا خوتِ مِزنی ؟ داغان گِرِسی ... زنَک بوگوت اِشکَمَم...