زمستانی چلّه
وقتی زمستان نصف مگرده یعنی همین وقتان ، مادرم این حکایته تعریف منه :
چهل روز اول زمستانِ چلّه بزرگ و بیست روز بعدِ چلّه کوچیک یا «خورده چلّه » موگون. اینان همدیگری همراه بِرارن. وقتی چلّه بزرگ تمان موبو خورده چلّه او دِ سوال مِنه:
برار جان این چهل روز چه کِردی؟
چلّه بزرگ موگو: من اندین سرما کِردم تا تول و تولیکا ره بشکستم. اِسه تو مَ چه کِنی؟
خورده چّله موگو: من وچه ره گهواره ای میان خشک مِنَم.
این حکایت در فرهنگ عامه ی مردم میر برای بیان سخت تر بودن سرمای زمستان در نیمه ی بهمن ماه یا چله ی کوچک بکار برده میشود. یعنی نگاه به کوتاهی زمانش نکنید چله کوچیک خیلی هنر داره. در واقع همان ضرب المثل فلفل نبین چه ریزه ی معروف را بیان می کند.
چله کوچیک همگی مبارک و در ادامه زمستانی پر برف و بهاری خرم و زیبا پیش رویتان باد.
راوی : خانم نیره اباذری.
برار=برادر
تمان= تمام، پایان
او دِ = از او
مَ چه کِنی؟= می خواهی چه کاری انجام دهی؟
اندین=آنقدر
تول=کوزه ی کوچک
تولیکا= پیلکا یا کوزه ی گلی که زمان
قدیم در هرخانه ای یک یا چند عدد از آن یافت میشد . آن را با آب چشمه پر می کردند و دهانه اش را با یک گلوله ی پارچه ای می بستند . بخاطر جنس این کوزه آب ساعت ها در آن خنک و گوارا می ماند. درواقع آب سردکن طبیعی بود.
اسه=حالا