روستای میر طالقان

این وبلاگ جهت اشنایی بیشتر طالقانی دوستان با روستای زیبایم میر طالقان ساخته شده

روستای میر طالقان

این وبلاگ جهت اشنایی بیشتر طالقانی دوستان با روستای زیبایم میر طالقان ساخته شده

سرشول...اُراز........صادق اباذری

( سَرشول)       ( اوراز)

(Oraz)   __(Sarshol )

سَرشول = در کوه با صدای

بلند کسی را صدا زدن میگویند وگاهاً صدا را قطع و

وصل میکنند  درتوی صخره ها

که می پیچه حالت اکو میشه

بعضی مواقع  برای  گوسفندها

که به راه دور رفتند با کشیدن

سَرشول آنها را به نزدیک خود

هدایت میکنند  و همین عمل را بعضی  از چوپان ها با سوت

زدن انجام میدهند

زمانهای قدیم که در میر ۴۰۰تا

گوسفند  بود دونفری به دنبال

گوسفند می رفتیم و نوبت ما

با مشهدی شیردل مرحوم بود

خدا رحمتش کنه یکی از چوپانهای کهنه کار و با تجربه

بود ومن هم در سن  نوجوانی

بودم خیلی خام بودم که با

مشهدی شیردل چندین نوبت

باهم دنبال گوسفند رفتیم خیلی تجربه بدست آوردم که

از ایشان همینجا قدر دانی

میکنم توی کوه هوای من نوجوان را داشت یک روز صبح گوسفندها را حرکت دادیم می خواستیم بریم

کِلَکی دره بعد از چشمی لو

سپس زمینانی میان بعد

رفتیم  نوبنی دره مشهدی

منو صدا کرد( آقای صادق

آقایی) گفتم  بله مشهدی 

گفت از جلو میری گشگ جاری

دره چایی  رو حاضر میکنی

تا مال بیا رفتم اجاق زدم و

آب ریختم توی قوری  وزیر

اجاق را روشن کردم داشت

آب جوش میآمد که ایشان

آمدند و پرسیدند چایی دم کردی گفتم نه یکدفعه از توی

جیبش  یک مشت علف پشم

آلود درآورد ریخت توی قوری

وگفت چایی کمتر بزن  بعداً

پرسیدم عمو  اینا چی بود

ریختی  توی قوری گفت کوه

چایی بعد از خوردن نون وچایی حرکت کردیم به طرف

میانکوه رسیدیم زیر درخت

گردو  میانکوه نشستیم  و

شروع کردیم با هم صحبت

کردن توی ماه اردیبهشت

که هوای کوه ملایم هست

میش موقع چریدن سر بالایی

رو مثل فشنگ راه می ره که

یکدفعه دیدم گوسفندها حدود

۵۰۰ویا شایدم ۶۰۰ متر از ما دور شده بودند منو غصم 

گرفته بود کی میخواد بره این

همه را ه گوسفند را بر گردانه

پایین پرسیدم عمو برم گوسفند ها رو بر گردونم  گفت

نه حالا نگاه کن(آقای صادق آقایی) یکدفعه یک سَرشول

کشید جلوی گوسفند برگشت

به طرف پایین انگار گرگ افتاده باشه توی گله همه با

سرعت سرازیر شدند در عرض

۱۰ دقیقه همه گوسفندها زیر

درخت جمع شدند داشتنم از 

تعجب شاخ در  میاوردم وبعد

از چند دقیقه حرکت کردیم 

به طرف کِلَکی دره و آنجا هم

ناهار را  که همراه بود با شیر پت  که مشهدی فقط شیر گوسفند میخورد ولیکن ما چون بلد نبودیم شیر بدوشیم  فقط بزها را که راحت تر  بود  می دوشیدیم خورده وبه

طرف محل حرکت کردیم 

  اوراز= در میر زمانی که کوه

هستند موقع ناهار را اوراز می

گویند قدیما در کوه ساعت نبود ویکی از صخره ها رو در

نظر  میگرفتند بنام اوراز تله

که موقع ظهر  سایه  آن تله 

که در زیرش تمام میشود

موقع ناهار  میباشد ودر زمان

قدیم در قسمت های از کوه

موقع علف چیدن چندین دسته مشغول علف چیدن بودند که موقع ناهار یک نفر

سَر شول میکشید و میگفت

اورازه اورازه  همه متوّجه میشدند

و به ناهار می رفتند

( خدا به شما وخانواده  محترمتان سلامتی بده)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد