روستای میر طالقان

این وبلاگ جهت اشنایی بیشتر طالقانی دوستان با روستای زیبایم میر طالقان ساخته شده

روستای میر طالقان

این وبلاگ جهت اشنایی بیشتر طالقانی دوستان با روستای زیبایم میر طالقان ساخته شده

ماجرای انگور داری ........افشین اباذری

من دشت بان هستم

خوشه های انگور سیاه طالقانی روی بوته های رز  واگنک خودنمایی می کردن و هوش از سر هر رهگذری می بردن. هیچکس جرات نداشت  دست به اون ها بزنه. چارپادار تکیه ای کلاه نمدی اش رو روی سرش مرتب کرد و رفت که به دستور خانم یه جزقه انگور بچینه.  ناگهان اوس عبدالله مثل پلنگ غرش کنان  سر رسید .جدی جدی خجره  رو‌ آورده بالا تا بزنه توی سر اون  مرد .  ناگهان خانم خودش رو از اسب انداخت پایین و فریاد زد: « اوستا نزن .تو‌رو‌خدا. من بهش گفتم یه خوشه انگور بچینه . » 

خانم ارباب که از خجالت سرخ شده بود تند تند می گفت «ببخشید من عذر می خوام». اوس عبدالله خجره رو ‌آورده بود پایین و گفته بود :« به احترام خانم گذشت می کنم. من دشت بان اینجا هستم از این به بعد از من اجازه بگیرید. »

راوی آقای نصرت بهزادمهر