من سال۵۹ برای اولین بار درصورتی که اولین فرزند عزیزم سمیه جان ۲۰روزداشت، ازمسیرلهران باقاطرآمدم به تله ای سر که رسیدم آقای چاربدارگفتند پیاده شواینجاهمه پیاده می شندولی بااینکه کلااولین بارسوارقاطرشدم گفتم نه پیاده نمیشم وسرم راکلاتاروی قاطرپایین آوردم تا ردشدیم ،ولی خیلی جالب بودوبرای اولین بارمی آمدم همش چشمم به راه بودتابرسیم وقتی رسیدیم در ده یادش بخیرحاج خانم وآقای خستووخانم شکیبایی وخانواده، بالای پشت بام منتظرمابودندباقاطروارد دالان شدیم گوسفندکشتندوبعدماپیاده شدیم ، داخل دالان فرش بودوسماورنفتی درحال جوش وچایی آماده بودوخیلی خوب ولذتبخش بود،،، یادش بخیرروح همه اموات شاد
( پرچین حجاب باغ)
زمانهای خیلی قدیم که در میر جاده دنبه برق دنبه تلفن دنبه
چشمی لو باغان پرچین داشت
درامتداد باغ درباغ به خزی دیم پرچین داشت باغهای مسیر رونا پرچین داشت باغهای کابار پرچین داشت
از این مسیر هر روز صبح و غروب باید مالان را از رونا مبردیم تا پسین چال ویا کوره ای سر انگار از میدان مین باید رد مگرستیم رونا حکم
بین آتش و پنبه را داشت ما نمیگذاشتیم یه دونه مال دکوه
باغبانی میان اینو قدیمی تر از من تو گروه هستند که حرف مرا تایید میکنند گفتم در میر چه چیزای نبود بلکه سه نفر شورا ویک نفر دهیار و ماشین دهیاری هم نبود
فقط وفقط یک نفر دبه اونم
کدخدا به و آنهم ماشین دهیاری چه عرض کنم جسارتاً
کدخدا خر هم نداشت بلکه دیگران در محل قاطر وخر داشتند بجای همه اینها کدخدا
یک چیز داشت و آنهم(حرمت)
داشت بزرگی وکوچکی معنای دیگر داشت احترام بین میریان و کدخدا دوطرفه به
از زمانی که پرچین باغان خراب گرست باغان کشف حجاب کردن و به جای کدخدا
کسان دیگر بر سر کار آمدند
اون حرمت ها بزرگی کوچکی
ها از بین بشه دیگه اون چیزی که ما میخاستیم نشد که نشد
( دیگه اون گو بمرد و وره بوسی
زمانه کم کمک دیگر وگردی)
کدخدا مشهدی علی حسین دا مغازه دار بودند وبا اکثر مردم حساب باز ونسیه داشت هیچوقت راجع به بدهکار بودن کسی پیش مردم حرفی نزد واین مرام بزرگتر محل بود خدا رحمتشون کنه
کوچه منزل پدری ام شیر آب با سکو بتنی یک متری جلو دیوار مشترک ما و مرحوم عبداله مولاییان بود که روی بتون سیمانی آن می نشستیم.
کوچه اقای کامبیز مولاییان جلو منزل مرحوم علی ادنا رزاقی بود و یکی هم به نظرم جلو منزل مرحوم ابوالفضل داهی بود. ضلع غربی منزل جناب اقای بهمن خستو, جلو بید درخت نیز یک شیر آب بود.
اما اولین لوله کشی دهه ۶۰ بود که بعد از انشعاب , لوله های کوچه ها و شیر هاشون رو برداشتند.
سال ۸۴ _ ۱۳۸۵ معتمدین محلی و شورای وقت در خصوص لوله کشی مجدد کوانکی چشمه با سازمان آب تهران ( آقای قدمی) مذاکراتی داشتند و بودجه ۸۰ میلیونی در نظر گرفته شد منتهی تامین اعتبار نشده بود. جناب محمد نبی داهی ( چنگیز ) حسابرس و عضو انجمن حسابرسان خبره ایران که مشغول حسابرسی سازمان آب بودند در پایان حسابرسی متوجه مبلغی مازاد گردیده که می بایست به حساب خزانه داری کل مسترد می گردید.
از همین رو مذاکراتی با مقامات سازمان آب انجام داده که برای روستای میر بودجه در نظر گرفته شده منتهی تامین اعتبار نشده و پیشنهاد استفاده از مبلغ مازاد را جهت تخصیص بودجه به سازمان داده که مورد موافقت قرار گرفت و متعاقب آن جلسه ای با حضور مرحومین قدرت دراج و قدرت داهی ، ولی حسنی ، مرحوم خیراله اباذری و اقای رضا میرچی در سازمان جهت اجرای پروژه تشکیل گردید و پیمانکار پروژه آقای حسین اوجانی تعیین و پروژه در سال ۸۵ _ ۸۶ به بهره برداری رسید. در همان سال شورای وقت طرح تعویض لوله های داخلی روستا را با کمک خودیاری و نصب کنتور اجرا نمود و به موجب فیش واریزی مبالغی از خانواده های میری از ۱۵۰ هزار به بالا اخذ نمود و لوله هایی دفن گردید و کنتر های آبی به هر خانوار دادند منتهی به نظر میرسد هنوز از همان لوله کشی مرحومین رسولی و خستو استفاده می شود .
سلام علیکم هم ولایتی های خوبم خوجیر ادمان اون قدیمان عروسان وپسران بندگان خداجرهت نمیکردن خانمانشانی نامِ صدا کنن همینطور خانمان دی ، آقایانی اسمِ صدا نمیزین یا مگوتن اون یا مردک یا اسم یکی ازبچه هاشونو مثلا حسن میگفتن حسنی بابا چون مادر شوهرها بیشتر ناراحت میگِرِستَن بَیَران. و موگوتَن چرامایی پیش شوهرشانی نامِ صدامیزیَن؟ پدرشوهرها بندگان خداهمچنان مظلوم تاریخ بَن خلاصه این یکی از عادت های طالقان بود ولی الان اینطوری نیست مثلا پسر پیش پدرش بچه بغل نمیکرد موگوتَن زشته بی احترامی مِگرده بابا بچه ازگریه هلاک گِردی