( پرچین حجاب باغ)
زمانهای خیلی قدیم که در میر جاده دنبه برق دنبه تلفن دنبه
چشمی لو باغان پرچین داشت
درامتداد باغ درباغ به خزی دیم پرچین داشت باغهای مسیر رونا پرچین داشت باغهای کابار پرچین داشت
از این مسیر هر روز صبح و غروب باید مالان را از رونا مبردیم تا پسین چال ویا کوره ای سر انگار از میدان مین باید رد مگرستیم رونا حکم
بین آتش و پنبه را داشت ما نمیگذاشتیم یه دونه مال دکوه
باغبانی میان اینو قدیمی تر از من تو گروه هستند که حرف مرا تایید میکنند گفتم در میر چه چیزای نبود بلکه سه نفر شورا ویک نفر دهیار و ماشین دهیاری هم نبود
فقط وفقط یک نفر دبه اونم
کدخدا به و آنهم ماشین دهیاری چه عرض کنم جسارتاً
کدخدا خر هم نداشت بلکه دیگران در محل قاطر وخر داشتند بجای همه اینها کدخدا
یک چیز داشت و آنهم(حرمت)
داشت بزرگی وکوچکی معنای دیگر داشت احترام بین میریان و کدخدا دوطرفه به
از زمانی که پرچین باغان خراب گرست باغان کشف حجاب کردن و به جای کدخدا
کسان دیگر بر سر کار آمدند
اون حرمت ها بزرگی کوچکی
ها از بین بشه دیگه اون چیزی که ما میخاستیم نشد که نشد
( دیگه اون گو بمرد و وره بوسی
زمانه کم کمک دیگر وگردی)
کدخدا مشهدی علی حسین دا مغازه دار بودند وبا اکثر مردم حساب باز ونسیه داشت هیچوقت راجع به بدهکار بودن کسی پیش مردم حرفی نزد واین مرام بزرگتر محل بود خدا رحمتشون کنه