روستای میر طالقان

این وبلاگ جهت اشنایی بیشتر طالقانی دوستان با روستای زیبایم میر طالقان ساخته شده

روستای میر طالقان

این وبلاگ جهت اشنایی بیشتر طالقانی دوستان با روستای زیبایم میر طالقان ساخته شده

نان پختن در میر...........آزیتا جعفری

سری بزنیم به  خاطرات پختن نان در میر      

 برای پختن نان باید از قبل نانوایانی همراه هماهنگی مکردیم تا او بگو چه روزی مایی نوبته چون همه باید خانه شانی میان نان تازه مپتن اوشان موگوتن مثلا دوشنبه شمایی نوبته ما هم یکشنبه خودمانه آماده مکردیم برای روز دوشنبه منی پیر با همکاری و نظارت  پدر بزرگم  ( مدیرجان) مقدمات کار رو برای نانوایی فراهم مکردن

  هیزمان میوردن تا فردا تنوری میان دینگنن منی مادر دی نخود و لوبیا رو خیس مکرد تا فردا آب گوشتی درست کنه یادمه حلوا هم درست مکرد همان شب آرد سرخ مکرد و بقیه را دمینگت فردایی برای اون شب از خوشحالی خو نداشتیم صبح مگردی میامم کندی سر با خوشحالی مامامو موگوتم بیامین  دو بانوی مهربان و زحمتکش میامین اول موگوتن لاکه بیارین  آرد رو دمینگتن لاکی میان و آب و نمک هم دمینگتن میانش و خمیر مایع را هم اونی میان میریختن و با دستهایشان آرد رو ورز همدان و چه کار سختی به ورز دادن الان ما قدرت نداریم چنین کاری کنیم اونها مقدار زیادی آرد رو ورز همدان بعد رویش رو مپوشاندند  تا ور بیایه دوسه ساعتی زمان مخواست بعد نوبت آتش روشن کردن مگردی برای گرم کردن تنور یادمه از گون بته یا از گمره استفاده مکردن آتش که رو به راه مگردی میشین صبحانه مخوردن و کار شروع مگردی ابتدا از خمیر گلوله های کوچکی که بهش بیخ موگوتن درست میکردن به کمک وردنه بر روی یک تخته چوبی دمینگتن که اون تخته روش پر از آرد به خمیر رو روی بالشتکی پهن مکردن و در تنور مچسباندن و پس از پختن با تندراشین نان پخته برداشته مگردیو خوشمزه لواشان تنور د درمیامه و آماده برای خوردن کلاسانشانه که نگم برات داخلش حلوا مکردن رویش رو کنجد مزیین آی خوشمزه به پنجه کش هم که یادتانه با زعفرانهای اعلای مشهد که ارزان هم به به گرانی این روزا نبه

اندود ......آزیتا جعفری

سری بزنیم به گذشته که در میر خونه ها  کاه گل بود  و نان پختن در خانه ها انجام میشد و همه در خانه ها تنورسان داشتند در تابستان که از شمال مهاجرت میکردیم به میر با سیمرغ بابا ساعت ۱۲ شب حرکت میکردیم و صبح میرسیدیم  بارها رو با الاغ و قاطر تا کابار میبردیم و چند روزی طول میکشید که بارها را جا به جا کنیم بعد از چند روز گروهی از خانم های هنرمند و با محبت میر رو خبر میکردیم که بیان اندود کنند  آی دیدنی بود اندود کردن برای خودشون ملات کاه و گل درست میکردند و میپاشیدند به کف بعد با سنگ اون رو صیغل میدادند و چه هنرمندانه  من همیشه میگفتم میزارید من هم این کارو انجام بدم موگوتن البت تو دی یک کمی گل هگیر بریز کف بینیم چه کاره ای  من دی همین کارو میکردم اما خنده میکردن و موگوتن ببه جان این تویی کار نیه  من دی عقب نشینی میکردم و پهلوشان منیشتم و به حرفهای سراسر از مهر و محبتشون گوش مکردم  هنوز جملاتشون تو گوشم دره موگوتن صبح که از خو پا میسیم صبحانه رو مخوریم غذامانه فیتیله ایی سر دمینگنیم تا خورشتمان خوجیر روغن سوا کنه جارو میزنیم رختانمانه موشوریم و مخلفات سفره رو هم درست مینیم سالاد و سبزی خوردن و ماست و خیار همه رو آماده منیم  تا میاییم سر کار مایی مردک  و مایی وچان همه چیزشان آماده بو بعد هم کار بیرون رو انجام همدیم کار بیرون رو هم با اون کار سخت و سنگین با نیروی زیادی سعی منیم خوب انجام هدیم و واقعا هم کارشون حرف نداشت چقدر دلسوزانه کار انجام میدادند اصلا در کارشون تقلب نبه اندود که میکردن دوباره پایسمیستن نگاه میکردن که جایی خالی از ملات نبو  برامون از زندگی و مشکلاتش موگوتن که در زندگی باید صرفه جویی کنید و همیشه خودتانی برا پس انداز داشته بین با مشکلات کنار بیاین خودتانه نبازین شوهرانتانی همراه بیشتر از دو روز قهر نکننین قهر طولانی خجیر نیه محبت رو کم منه خلاصه کو هم هنرشان هنر به هم حرفاشان حرف درست و حسابی به که واقعا مایی به درد که خیلی بخورد تا مرحله بعدی و داستان بعدی آزیتا جعفری

درخت اقاقی و توت...........صادق اباذری


( درخت اقاقی  و درخت توت) 

چرا در زمان قدیم در حیاط

میری های عزیز یک درخت 

اقاقی و یک درخت توت بود

  اگر چنانچه حیاط کوچک

بود حتماً سر کوچه این دو

درخت موجود بود طوری

بود زمانی که من بچّه بودم

میرفتم منزل خاله ام حیاط

مرحوم سره دو ویا سه درخت

اقاقی  با ارتفاع بلند وجود

داشت که غروبها صدای 

گنجشک گوش آدم رو کر میکرد و درخت های دیگر

که شما هم به خاطر دارید

توضیح: کاشت این دو درخت

اقاقی و توت در میر چه بود

زمان قدیم در میر اکثراً 

گوسفند دار بودند چون در

روستا مرتع نداشتیم برگ

این درخت ها را برای گوسفندان استفاده میکردیم

در ماه شهریور که علف ها

خشک میشد غروب وقتی گوسفند ها از صحرا بر میگشتند برای آنها شام می‌ریختیم بخورند واز باغ

ها برگ درختان را جمع آوری

میکردیم و این جمع آوری برگ

ها برای فصل پاییز برای گوسفندهای که قُرمی گرفته

بودیم هم ادامه داشت حالا

اگر یک روز کار داشتیم ونمی

توانستیم به باغ برویم غروب

دو سه تا شاخه از درخت اقاقی بریده و جلوی گوسفند

ها برای شام میگذاشتیم  ویا

یکی دوتا کیسه برگ توت چیده برای قُرمی ها می‌ریختیم تا بخورند با اجازتون یک مقدار توضیحات

اضافه تر همین درخت اقاقی

که در میر فراوان بود در روستای اوچان من حدوداً

پنجاه سال رفت و آمد دارم

هنوز درخت اقاقی با چشم خودم ندیدم میگن یکی ویا

دوتا هست 

درخت وزم که اسم فارسی

آن را نمیدانم در زمان قدیم

جلوی مسجد میر زیاد بود

و جاهای دیگر هم تک و توک

بود همین درخت را هم من

دراوچان ندیدم حالا کمی 

متفاوت تر نرسیده به آرموت

روستای میراش از اوّل جاده

میراش بوته های وزم کنار 

جاده هست تا اول ده که 

امام زاده هست انبوهی از 

ازدرختان وزم بلند وکلفت

وجود دارد البتّه داخل ده

نرفتم و خبر ندارم که درخت

وزم دارد یا ندارد ساختار

روستاهای طالقان باهم تفاوت

های دارد بطور مثال شما از

تهران یک میهمان بیاورید

میر شب برسید صبح که از خواب بلند شود ببیند که این

همه صخره ده را احاطه کرده

واقعاً براش تعجّب آور است

(خدایا دراین ساعت که برای

شما مطلب نوشتم خودت ضامن سلامتی تک تک عزیزان

گروه رو تضمین کن  آمین یا

رب العالمین)

آشنایی با۴ منطقه ی روستای میر....صادق اباذری

(وِنه دره- وی نو-وی لات - 

غازلانی بند) آشنایی با چهار

منطقه از روستای  میر

به زبان میری وِن وفارسی آن

میشود وَن به زبان میری وی

وفارسی آن میشود بید  

از تهران بطرف میر که می آییم قبل از واگنک یک دره

هست که انبوه درختان وَن

هست که به آن وِن دره میگویند=پایین پس ماله پشت

یک دره هست که انبوهی از 

درختان بید هست و بالای آن

یک نو هست که میگن وی نو

دقیقاً پشت دوربین تله=

روبروی واگنک انبوهی از درختان بید هست که میگویند

وی لات همین مکان قبلاً اسمش حبیبی  لات بود چون

درختان قبلی آن خشک شده

و درخت بید جایگزین شده

به نام وی لات میباشد=

غازلانی بند ویا بهتر بگم

غاز لهانی بند صخره های

بالای جیر پسین دره یعنی

درست بالای واگنک آن صخره

ها به این اسم میباشد از اسمش پیداست گویا در زمان

خیلی قدیم رودخانه طالقان

غاز وحشی داشته که در رودخانه واگنک به غذا خوردن

مشغول بوده و زمان جفت گیری لانه های خود را درغاز

لانی بند میساختند البته این

نظر من هست تحقیقات در

این مورد خاص ضرر ندارد 

ومن هم از آن بهره خواهم

برد(شادکامی و شاد زیستی

عزیزان گروه آرزوی قلبی

منه حق نگهدار تان باشد)

آب رسانی و لوله کشی به روستای میر .....کامبیز مولاییان



بعد از اینکه آقای احمد رسولی خواب نما شدند وبا دوستانش در میان گذاشت .به فکر چاره  افتادند. دراین بین آقای احمد رسولی تنها نبود. برادرش ناصر ویار دیرینه اش  آقای جمشید خستو  همیشه درتمام مراحل کار همراه ایشان بودند. بعد از اینکه دهانه چشمه باز شد.  یک اکیپ کارگر به میر جهت لوله کشی آورده شد. برای کندن و لوله گذاری با امکانات آن زمان. درضمن منبع پسین چال را هم درست کردند . وبعد از منبع به لوله گذاری ادامه دادند . کارگری که با اولین اکیپ آمده بود ودر میر ماندگار شد. مرحوم آقای اکبر امیدوار بود .که کمک شایانی به لوله کشی وساخت منبع کرد ودر همین حین جوان خوش ذوق ان روزگار علی زبل هم به کمک آمد. من یادم است. که برای رساندن آب به سر رجه چند بار مسیر لوله را عوض کردند تا موفق شدند. درهر کوچه دو یا سه شیر آب که ارتفاع هرشیر هفتاد سانت بود نصب شود. ازاین رو تلاش دو دوست بنامهای احمد رسولی وجمشید خستو به ثمر نشست. بعد از چند سال آب چشمه کوانک آورده شد ومنبع بزرگ را ساختند بعد آب        زرد ولِچال را آوردند. هنوز منبع بزرگ ساخته نشده بود که لوله کشی داخل منازل صورت گرفت. آب را بداخل خانه ها هدایت کردند. بعد شیرهای کوچه هارا کور کردند.تاریخ دقیق انشعاب گرفتن ورسید آنرا دارم که در میر است اگر عمری باقی بود ورفتم عکس آنرا برایتان میفرستم. صحبت از آقای اکبر امیدوار به میان امد که در سال 99 به رحمت خدا رفتند , برای شادی رو حش فاتحه ای بخوانید.

بانیان چند پروژه در میر....علیرضا جعفری

آقای خلیل  الله بداشتی  گویا از طریق مکاتبه با مرحوم جلایی که انسان شریفی بودند اجازه نصب شیر آب زمین فوتبال رو گرفتند. ممنون از پیگیری ایشان.

مرحوم جلایی و مرحوم قدرت داهی در تاسیس شرکت تعاونی عمران و آبادانی میر نقش  داشته و جالب این شرکت تعاونی در احداث جاده  ک سایر امورات عمرانی میر نیز نقش اساسی داشت. آن زمان در کل طالقان سه شرکت تعاونی وجود داشت که یکیش مال میر بود

مرحوم حسن جلایی انسانی نیکوکار و صدیق و معتمد محلی بود و منزلش در روستای میر در گرمادر و در شمال بین نشتارود و عباس آباد بود.

من توفیق اینو داشتم که چندین بار در منزل شمال به حضورشان رسیدم. ایشان در زمانی که عطاء اله مهاجرانی وزیر ارشاد بودند  قصد چاپ کتابی تحت عنوان " اکبرآقا مار گیر " را داشتند اما توفیق نیافتند و اجازه به ایشان داده نشد.

علتش را پرسیدم فرمودند که چاپ این کتاب باعث تردید مردم در خصوص اماکن متبرکه مثل امام زاده ها خواهد شد.

در نهایت در زمانی که جناب دکتر بهمن خستو قصد چاپ کناب تاریخچه روستای میر و داشتند با کسب اجازه از خانواده مرحوم جلایی ، خلاصه ای از داستان اکبر آقا مارگیر و خزه ای دیم را درج نمودند.

به یاد دارم مرحوم جلایی تحقیقات بسیاری پیرامون خزه ای دیم و سوراخی که در ان وجود داشت نموده بودند.

خاطره ای از ایشان دارم که با شیرینی خاصی تعریف می نمودند

ایشان خیلی نوه دوست بودند و عکس نوه هایشان را روی میزی گذارده بودند.  در بین نوه ها کامبوزیا نوه دختریشان ( پسر مرحوم میترا ) را خیلی دوست داشتند. روزی متوجه میشوند که عکس ایشان روزی میز نیست . جستجو کردند دیدند روی عکس را با پارچه ای پوشانده شده بود از خانواده جویا شدند و متوجه شدند که نوه ها به واسطه اینکه مرحوم جلایی کامبوزیارا  بیشتر دوست دارند این کار و انجام دادند.

یاد و خاطرات انسانهای بزرگ و وارسته میر به نیکی یاد

بانیان چند پروژه در میر....علیرضا جعفری

آقای خلیل  الله بداشتی  گویا از طریق مکاتبه با مرحوم جلایی که انسان شریفی بودند اجازه نصب شیر آب زمین فوتبال رو گرفتند. ممنون از پیگیری ایشان.

مرحوم جلایی و مرحوم قدرت داهی در تاسیس شرکت تعاونی عمران و آبادانی میر نقش  داشته و جالب این شرکت تعاونی در احداث جاده  ک سایر امورات عمرانی میر نیز نقش اساسی داشت. آن زمان در کل طالقان سه شرکت تعاونی وجود داشت که یکیش مال میر بود

مرحوم حسن جلایی انسانی نیکوکار و صدیق و معتمد محلی بود و منزلش در روستای میر در گرمادر و در شمال بین نشتارود و عباس آباد بود.

من توفیق اینو داشتم که چندین بار در منزل شمال به حضورشان رسیدم. ایشان در زمانی که عطاء اله مهاجرانی وزیر ارشاد بودند  قصد چاپ کتابی تحت عنوان " اکبرآقا مار گیر " را داشتند اما توفیق نیافتند و اجازه به ایشان داده نشد.

علتش را پرسیدم فرمودند که چاپ این کتاب باعث تردید مردم در خصوص اماکن متبرکه مثل امام زاده ها خواهد شد.

در نهایت در زمانی که جناب دکتر بهمن خستو قصد چاپ کناب تاریخچه روستای میر و داشتند با کسب اجازه از خانواده مرحوم جلایی ، خلاصه ای از داستان اکبر آقا مارگیر و خزه ای دیم را درج نمودند.

به یاد دارم مرحوم جلایی تحقیقات بسیاری پیرامون خزه ای دیم و سوراخی که در ان وجود داشت نموده بودند.

خاطره ای از ایشان دارم که با شیرینی خاصی تعریف می نمودند

ایشان خیلی نوه دوست بودند و عکس نوه هایشان را روی میزی گذارده بودند.  در بین نوه ها کامبوزیا نوه دختریشان ( پسر مرحوم میترا ) را خیلی دوست داشتند. روزی متوجه میشوند که عکس ایشان روزی میز نیست . جستجو کردند دیدند روی عکس را با پارچه ای پوشانده شده بود از خانواده جویا شدند و متوجه شدند که نوه ها به واسطه اینکه مرحوم جلایی کامبوزیارا  بیشتر دوست دارند این کار و انجام دادند.

یاد و خاطرات انسانهای بزرگ و وارسته میر به نیکی یاد

میریانی خوشنام و فداکار و جاودانه ....شیوا الله بداشتی

درود بر یزدان پاک 

میری سربلند و میر  سرافراز


خودمانی طالقان افراد گمنام  زیاد دره 

  اقای دکتر مهدوی بزرگوار  

 کمتر کسی هست که ایشون نشناسند


 میر  میان مریض شده باشه و سراغ ایشون نرفته باشه  و  همیشه با  رویی گشاده پذیرای هم ولایتی ها بودند و هستند مانا باشید 


اقای دکتر  اله بداشتی  بزرگوار  هر سال  ساک دارویی منزل پدر بزرگوارشان  به امانت دارند و  عزیزانی که مشکل پیدا میکنند  با تجویز  دکترهای حاضر در میر   و نام دارو داده میشه  و ‌دریافت دارو منزل امید مان  میباشد . مانا باشید 


خانم مهوش جعفری عزیز  چقدر وقتها  دارو خواستیم  از ایشون.گرفتیم وبرای تزریق  آمپول و سرم وقت و بی وقت  در خونه شون  زدیم.و ایشون هم پذیرا  بودند و حتی با یه تماس خودشون به اون سر  روستا  روسوندن    مانا باشید.


الان نیا نکن   وچان هر هفته راه طالقان درن و میان و موشون  اندی  باید صبر میکردن  تا   وچان بیان  یه  کپسولی  قرص فشاری چیزی اوشانی برک بیورن


دکتر  شهراسبی  گرامی  یه مطب دندانپزشکی  ولو تجربی در این قسمت از ایران   نعمتی ست به خدا

مانا باشید

  اقای علی مردان خان  وقت و بی وقت  زنگ بزنیم  ببینیم  میر میره  مایی بسته نان میبره  مایی وچه هوا ره داره  ماشینی میان  فلانی بمردی ماره  به مراسم مرسانه  و..... مانا باشید 


اقای رضا حسن لو صاحب نیسان آبی رنگ

 روزهای خاص از هفته   تره بار و میوه میاورد ارتباط میریان با شهر  برقرار میکنه و نون بربری تازه 

مانا باشید 

 ممنونم که هستید   خدا همه تانی بداره 




به یاد مادر بزرگم قمری خانم قزوینی......شیوا الله بداشتی

و اما......قمری ماما


خانمی  فوق العاده قوی و مقتدر و مهربان  و خوش زبان  و زحمتکش


و من از ایشون به عنوان خانمی سیاستمدار یاد میکنم

فوق العاده مدیربودن و همراه عالی 

هر وقت پیش ما میومدن  وقت پاییز و زمستان  طوری از دلتنگی و مهربانی هاشون میگفتن  که من فکر میکردم منو از همه بیشتر دوست دارن و این طور به نظر میرسید  که من اصلِ نَوِ یَم.

منزل عمو ها یا عمه  ها  هم همینطور بود  

و هر کدوم از نوه ها  این باور را داشتن که  اونها رو از همه بیشتر دوست داشتن

دست خالی نمیومدن , لواشکی ,توت خشکی,  گردویی ......

و تا خونه ی ما بودن هر شب بگو و بخند و مادرم با اینکه عروس شمالی بودن و  طالقانی نبودن اما هیچ وقت  ما این حس و نداشتیم که فرقی بزارن 


خیلی زیاد بچه هاشو دوست داشتن  یه جمله ی معروف داشتن 

"جیگر جیگر و  دیگر دیگر" 

با این جمله  عروس و دامادها تکلیف روشن بِ

واقعا روحش شاد  - قمری مامان جان روحت شاد