آقای خلیل الله بداشتی گویا از طریق مکاتبه با مرحوم جلایی که انسان شریفی بودند اجازه نصب شیر آب زمین فوتبال رو گرفتند. ممنون از پیگیری ایشان.
مرحوم جلایی و مرحوم قدرت داهی در تاسیس شرکت تعاونی عمران و آبادانی میر نقش داشته و جالب این شرکت تعاونی در احداث جاده ک سایر امورات عمرانی میر نیز نقش اساسی داشت. آن زمان در کل طالقان سه شرکت تعاونی وجود داشت که یکیش مال میر بود
مرحوم حسن جلایی انسانی نیکوکار و صدیق و معتمد محلی بود و منزلش در روستای میر در گرمادر و در شمال بین نشتارود و عباس آباد بود.
من توفیق اینو داشتم که چندین بار در منزل شمال به حضورشان رسیدم. ایشان در زمانی که عطاء اله مهاجرانی وزیر ارشاد بودند قصد چاپ کتابی تحت عنوان " اکبرآقا مار گیر " را داشتند اما توفیق نیافتند و اجازه به ایشان داده نشد.
علتش را پرسیدم فرمودند که چاپ این کتاب باعث تردید مردم در خصوص اماکن متبرکه مثل امام زاده ها خواهد شد.
در نهایت در زمانی که جناب دکتر بهمن خستو قصد چاپ کناب تاریخچه روستای میر و داشتند با کسب اجازه از خانواده مرحوم جلایی ، خلاصه ای از داستان اکبر آقا مارگیر و خزه ای دیم را درج نمودند.
به یاد دارم مرحوم جلایی تحقیقات بسیاری پیرامون خزه ای دیم و سوراخی که در ان وجود داشت نموده بودند.
خاطره ای از ایشان دارم که با شیرینی خاصی تعریف می نمودند
ایشان خیلی نوه دوست بودند و عکس نوه هایشان را روی میزی گذارده بودند. در بین نوه ها کامبوزیا نوه دختریشان ( پسر مرحوم میترا ) را خیلی دوست داشتند. روزی متوجه میشوند که عکس ایشان روزی میز نیست . جستجو کردند دیدند روی عکس را با پارچه ای پوشانده شده بود از خانواده جویا شدند و متوجه شدند که نوه ها به واسطه اینکه مرحوم جلایی کامبوزیارا بیشتر دوست دارند این کار و انجام دادند.
یاد و خاطرات انسانهای بزرگ و وارسته میر به نیکی یاد