من سال۵۹ برای اولین بار درصورتی که اولین فرزند عزیزم سمیه جان ۲۰روزداشت، ازمسیرلهران باقاطرآمدم به تله ای سر که رسیدم آقای چاربدارگفتند پیاده شواینجاهمه پیاده می شندولی بااینکه کلااولین بارسوارقاطرشدم گفتم نه پیاده نمیشم وسرم راکلاتاروی قاطرپایین آوردم تا ردشدیم ،ولی خیلی جالب بودوبرای اولین بارمی آمدم همش چشمم به راه بودتابرسیم وقتی رسیدیم در ده یادش بخیرحاج خانم وآقای خستووخانم شکیبایی وخانواده، بالای پشت بام منتظرمابودندباقاطروارد دالان شدیم گوسفندکشتندوبعدماپیاده شدیم ، داخل دالان فرش بودوسماورنفتی درحال جوش وچایی آماده بودوخیلی خوب ولذتبخش بود،،، یادش بخیرروح همه اموات شاد