روستای میر طالقان

این وبلاگ جهت اشنایی بیشتر طالقانی دوستان با روستای زیبایم میر طالقان ساخته شده

روستای میر طالقان

این وبلاگ جهت اشنایی بیشتر طالقانی دوستان با روستای زیبایم میر طالقان ساخته شده

شوخی دوستانی همرا روخنه گلان......رجب کاظمیان-خلیل الله بداشتی

رجب کاظمیان:

سلام دوستان  روز گارانی در میر   یکی از روز های گرم تابستان شاید سال 56 بود جمعی تصمیم گرفتیم بریم رودخونه  رشتوا     وغروب هم یه مقدار از سر شاخه های درختای کنر رودخونه رو برای شام گوسفندا بیاریم  تعدادمون زیاد بود  وقتی میرسیدیم میر باغی سو میزدیم  توی باغا  وار رشتوای چشمه در میامدیم  وخنده کنان سرازیری رو میرفتیم اون روز  دوستان حلالمون کنن  اقای خلیل الله بداشتی هم بود وشنا بلد نبود  کنار اب نشسته بود و مارو که هنر مندانه شنا میکردیم نگاه میکرد  اقای نریمان اباذری اصرار کرد که بیا داخل اب هوا تو دارم خلاصه قبول کرد   رفتن به سمت تله خودشو انداخت داخل تیز اب  وسنگ و گرفت و کمک کردن امد بالای سنگ   نریمان رفت وسط اب گفت شیرجه بزن من هستم   واقا شیر جه زد وقتی از زیر اب در امد وسط گرد اب بود  ورفت زیر اب  هروقت میامد بالا می گفت ماما  نریمان خواست کمک کنه کشیدش پایین زیر اب احسن نقدی خدا رحمتش کنه انگشتشو با داس بریده بود با یه دست شنا میکرد می گفت اب بخوره  سیم مبره چرک منه جلونمیرفت  ابولفظل یزدانی  7   هشت نفر رو کنار اب جمع کرده بود  وسینه زنی راه انداخته بود  که  اه خلیل کشته شد   در رشتوا کشته شد وکدورت های شخصی رو تصفیه میکرد من بالای سنگ اونور اب نشسته بودم    وبا اقای الله بداشتی سر سنگین  ولی میدونستم اگر برم طرفش منم با وزن 40 کیلو رو میکنه زیر اب  دور اخری که خلیل امد  بالا گفت ماما از همان بالا شیرجه زدم  واز پشت محکم هولش دادم  اقا مالک اباذری هم کمک کرد خلیل بیرون امد  نریمان خودش در اومد کبود گرسته به  ابوالفظل  یاحسین گفت سینه زنی تعطیل شد بخیر گذشت  نمیدانم کی خبر رو به قمری خاله خدا بیا مرز رسونده بود رسیدیم میر باغی جو هراسان میامد که خلیل کجاست گفتم خوبه طوری نشده  احسن نقدی اهنگ  اهای فیروزه قشنگه  رو میخوند بچه ها دست میزدند ونقشه فردا رو میکشیدیم    روز گرم تابستانی تون بخیر


خلیل الله بداشتی:

ممنونم آبروی ما را بردی دستت بشکنه انشاالله (مزاح کردم) آنروز یادش بخیر من اغفال ابوالفضل شدم ایشان هم شنا بلد نبودند قبل ازاینکه مت متوحه بشوم ظاهرا از بالا رودخانه خیلی معمولی از اینطرف روخانه به آن طرف عبور کرده بود آن زمان میشد از آب رد سد ولی گرداب ها حداقل به ارتفاع  ۴متر آب داشت وکسی راهم شنا بلد نبود توی گرداب میچرخاند منهم صاف وساده باور کردم که ابوالفضل شنا بلد نیست رفته اونطرف رودخانه من چرا نرم این شد علاوه بر خودم داشتم آقا نریمان را خفه کنم ازترسم محکم به ایشان چسبیده بود الحمدالله به همت دوستان از مرگ حتمی نجات میدا کردم در خاتمه از پسرخاله عزیزم صادق خان تشکر میکنم که حفظ آبرو کردند  خداوندمرحوم احسن الله نقدی مردآوازخان خوش صدارا هم  رحمت کنه 

روزگارتان خوش  وایام به کامتان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد