امروز یادم اومد یه صدای نوستالژی وجود داره که همه ماها دوسش داریم
اون صدا ، صدای بوق مینی بوس علی اقای گرشاسبی هستش
صبح ساعت ٦ صبح باید بری دوراهی قپان ، اگه جا بود بشینی که خیلی عالیه
اگه جا نبود مشکلی نیست ناراحت نباش
وای می ایستیم تا میر به ذوق رفتن به طالقان
بسیار شیک رانندگی می کنه
چقدر ماشینش تمیزه
عطر برند Derrick داخل ماشین پیچیده
پرده های ماشین مرتب
یه پیراهن سفید آستین کوتاه
با شلوار پارچه ای رنگ طوسی روشن
کلیدهاش کنار شلوارش با یه قلاب وصل هستش
هنوز تاریکه چراغهای لایت سقف هنوز روشنه
ساعت حدود هفت شده نزدیکه کرج هستیم رسیدیم حصارک از آیینه داخل سالن ماشین رو می بینه می پرسه دوستان خرید ندارند شاید یکی خرید داشته باشه ...
ساعت حدود هشت شده رسیدیم به اول جاده طالقان ، وای دکه اقای رضایی
خدایا شکرت انگار داریم میرسیم ،
بریم یه چایی با تخم مرغ بخوریم
اقای رضایی روحت شاد
یه لگن آب هستش که همه استکانها رو داخل همون می شورن
کرونا کجا بود.........
چقدر خوشمزه هستش .
حرکت می کنیم به سمت میر
آفتاب نم نم چشمای علی مردان خان رو اذیت می کنه چون موافق نور افتاب داریم حرکت می کنیم
عینک Ray ban رو می زنه
عجب صدای اگزوزش قشنگه
سر پیچها دودستی فرمان رو می چرخونه
یه اهنگ شاد می زاره ، خواننده حمیرا
کلی کیف داره
زیاران- ابراهیم اباد- صمغ اباد- زیدشت- پلیس راه
همه رو رد می کنه با اون رانندگی خوبش وای رسیدیم به شهراسر
چقدر قشنگه زمینهای کش
سمت چپ رو نگاه کن تکیه آقا
رسیدیم لهران یه توقف کوچیک
حرکت کردیم به سمت میر
انگار دیگه خیلی نزدیکیم
خودمون رو مرتب کنیم
نزدیک پیچ سر ترمینال شدیم
و حالا صدای بوق دوست داشتنی
بزن علی مردان خان
بزن
این صدا ، صدای امید میده
آره بزن همه رو خوشحال می کنی
همه منتظرت هستن
آره می دونم خیلی روزها تو فصل پاییز و زمستون رفتی اما کسی نبود
اما شما بوق بزن ، بزار صدای امید بپیچه تو این روستا
آره بزن علی مردان خان خیلی صداش قشنگه
شاید نتونستیم ازت قدردانی کنیم که انقدر به ما امید دادی
اما بدون همیشه در قلب ما هستی
هرجا مینی بوس ببینیم حتما یادت می کنیم
مردی که هیچ وقت میر ما رو تنها نذاشت
ازت ممنونیم علی مردان خان
بابک میرچی