-
جدیدی اجاق گاز نَنَمی بَرِک....سیده فریده میربابایی
دوشنبه 25 مرداد 1400 16:17
دِوَره من بیَمیَم مرگ اون قدیمانِ ببره ، مَرَمی خدا بیامرزه قول ، کو موگوت : جهان جوان گرست و ما پیر گرستیم . اُن قدیمان گاز کِجه دِبِه ، از قول سکینه نَنِم خدا بیامرز موگوت : اَندین والُری همراه و سه فیتله ای همراه غذا بِپَتَم ، بِمِردَم . این به کو تصمیم بیگیتن گاز بخرن ، ( مشتی )شوهر مرحومش دی موشو گاز سه شعله...
-
شوخی مشهدی زیارتی میان..........سیده فریده میربابایی
جمعه 22 مرداد 1400 09:18
از مرحوم پیَرم (حاج سید جعفر میربابایی) سید آقا ، خطره ای بوگوم شُمَره : مرحوم پیَرم و مرحوم سید طاهر میربابایی و مرحوم مشتی قربان یه سال )همت مینَن بوشون مشهد زیارت ، هرسه شان دی شوخ بَن ، پیَرم ، فرشی سر حیاطی حرم ، نِشتِه بِ ، یهو بلند گوی صدا ده در میا کو : پسرکی ۸ ساله با بلوز آبی و شلوار سرمه ای و چشمان سبز به...
-
دلنوشته ی مریضی .....رجب کاظمیان
جمعه 22 مرداد 1400 09:03
سلام دوستان روزگارانی در میر یه مریضی بیا می از خاوردور همه جا ادمکان درگیرن زندگی سخته دگر همه مان مریضی ره باور کنیم بیمارستان ها پرن ندارن تختی دگر سر ترمینال میر این قدر چمع نگردین دید بازدیدانتان بمانه وقتی دگر به سلامت از این دالان زمان همگی رد گردیم تا چند وقتی دگر یه روز که خدا بخواد دوباره جوری زمین دوبله...
-
مسگرها و گون کَن ها میری میان.......رجب کاظمیان
جمعه 22 مرداد 1400 09:00
یادم میاد 3 گروه برای کاسبی میامدن میر یک گروه خانواده پر جمعیتی بودن شغل اصلی اینها مسگری بود وتوی میر میگفتند کولیها زن ومرد قوی هیکل که نمیدانم کجایی بودن سر ترمینال جای ساختمان مخابرات یا گرمادر زیر درخت توت چادر بزرگی برپا میکردن با کسی دوست نمیشدند وبعداز مدتی که کار مسگری کم میشد بی سرو صدا میرفتند گروه دوم پیر...
-
شدیدی برمه عروسیی میان ........سیده فریده میربابایی
دوشنبه 18 مرداد 1400 23:33
یه خطره بوگوم شُما ره تَبِستانی عروسیانِ میر یه سال چهار عروسی بِ میری میان ، میانِ این چهار عروس ، دو تا شان خوَر بَن ، عروسی کو تمان گرست ، عروسَنِ مَس ببرن زامایی خَنه ، پیَر و مَرِ عروسَن دِبَن بِرمِه مِکردن ، من دی کو اوشَنِ بِرمه رِ بِیدییَم ، اشکانم بیَمِه ... اِسه بِرمه نِکِن ، کی بِرمه کِن ... بی صَحَب مگر...
-
نمد مالی میری میان..............رجب کاظمیان
دوشنبه 18 مرداد 1400 23:14
یکی از کارهای خوب وجالب در میر نمد مالی بود پشم گوسفندان بهاره را جمع میکردن وپاک میکردن می شستند ودر زمستان که بیکار تر می شدن بعضی خانواده ها نمد مال خبر می کردن اوستای نمد مال مرد بسیار محترم وترو تمیزی از اهالی روستای کش طالقان بودند به نام اوستا غلام علی خبر می دادند که امسال چند تا نمد توی روستای میر اماده کردن...
-
ورود اولین یخچال میری میان......کامبیز مولاییان
یکشنبه 17 مرداد 1400 09:27
اوایل تیر ماه سال 48 بود ووقت رفتن خانواده به طالقان رسیده بود. دو روز قبل از سفر پدر بزرگ مادریم آمد منزل ما ودر مورد بردن یک یخچال نفتی با پدرم صحبت میکردند. منِ فضول هم که دوازده سیزده سال بیشتر نداشتم گوش می کردم. در پایان حرفهایشان هم پدرم روبه نجفقلی خان کردو گفت خیالتان راحت سالم میرسونم میر.... خدا جفتشون رو...
-
همِمانی اَلَته خرت و پرتان........ارسالی از معصومه جانی
شنبه 16 مرداد 1400 08:49
این عادت مربوط به طالقانیان مقیم مرکزهم میگرده, از جمله خودمو و خودتون هر وقت میشیم طالقان صندوق عقب ماشین پر مینیم از کهنه لباسانو و پلاستیک و دبّه و تیر و تخته و هر چی که به درد سطل آشغال دی نیمیخوره... هرچی خراب میگرده و میخواید دور دِنگَنین, آقا و ننه میگون: نه ه ه ه ه ه ه ه ه ...... حیفه.... کنار دِنگن........
-
میری یخچالی ماجرا.....ایرج الله بداشتی کامبیز مولاییان
جمعه 15 مرداد 1400 10:31
استخری در زمان برادران طالقانی در کنار یخچال ایجاد کرده بودند و دو کارگر ماموریت داشتند استخر را آبگیری کنند تا در زمستان یخ ایجاد شود و بعد از عید نوروز و فصل بهار اقدام به شکستن یخ های قطور نموده و آنها را از بالای یخچال به طرفِ زیرزمین یخچال هدایت می کردند ( سُر میدادند ) کارگران دیگری در انتهای یخچال , یخ ها را...
-
دلنوشته ی گِله از خود بکنیم.....................رجب کاظمیان
چهارشنبه 13 مرداد 1400 17:45
این قسمت پایین رو کلیک کنید تا صداشون دانلود بشه https://s19.picofile.com/file/8438950534/%D8%B9% D9%85%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A8.mp3.html سلام دوستان روزگارانی در میر میر زیبا یادگاریست ز دوران قدیم مردو زنهای گران قدر و شریف خاک هاشان شده شده برجای بلند سنگ هاشان اره چین باغچه اسیاب نوبتیه، یه روزی نوبت ماست گله از...
-
مایی شیطنت تکیه ناوه ای میان ......علیرضاجعفری
سهشنبه 12 مرداد 1400 14:57
یکی از شیطنت های نوجوانان آن روزگار ، روشن کردن بلندگو مسجد تکیه ناوه بود که همواره با اعتراض مرحوم شیخ حسنی متولی آنجا روبه رو می شد. نوجوانان میری خیلی شیرین کاری ها با آن بلندگو انجام میدادند. عوالم بچگی بود و ماجراجویی و اعتقاداتی که از گذشتگان به ارث برده بودیم و همواره امام زاده تکیه ناوه را برای ما مقدس جلوه...
-
بی موقع اذان خزه ای دیمی سر ......کامبیز مولاییان
دوشنبه 11 مرداد 1400 09:22
یکروز باچند نفر از هم سن وسال خودم که اگر حافظه یاری کند و از قلم نیندازم عبارت بودند از آقایان: اول خودم, مرحوم علیرضا جانی , ابراهیم سهرابی, مهدی شجاعی , مسیح اباذری , منوچهر ابوالحسنی, نصرت منافی ومجید نجفی. اول یه سر رفتیم درباغ و فندق زیادی خوردیم. بعد از اونجا رفتیم خزه ای دیم. که میگفتند اونجا نظر کرده است. به...
-
بیگم انقزیی دلسوزی .....مژگان شمس طالقانی
شنبه 9 مرداد 1400 19:44
دوستان وقتى ما وچه بِیم طالقانى میان بیگم انقزى جان رو بیشترازهمه خانومای مسن دوست داشتیم شاید چون خلق وخوى مهربانى داشتن یا شاید چون بیشتر می دیدیمشون هنوز اون نگاه مهربان شون که همیشه لبخندى هم که از روی لبشون بلکه از چشماشون نثارمون مى کردن یادم نمى ره یکبار بامرجان خواهرم رفتیم طالقان بیگم انقزى هم دالانى سر...
-
روستای دلیر و طالقان .......علی اباذری
جمعه 8 مرداد 1400 15:06
روستای دلیر و طالقان جاده ۵۹ یا همون جاده چالوس یکی از زیباترین جاده های جهان است که از کرج و تهران به شمال ایران وصل میشود..وقتی پیچهای زیبا و قشنگ هزارچم رو که پایین میایید. قبل از اینکه به رستوران همسفر نزدیک بشید..(رستورانی که لوکیشن فیلم خاطره انگیز همسفر بهروز وثوق رو یآداوری میکنه)سمت چپ با تابلویی بزرگ و سبز...
-
میری حمام و نگهدارانش.........کامبیزمولاییان.رجب کاظمیان
پنجشنبه 7 مرداد 1400 15:38
ساخت حمام میر "قلی بیک" که از خان های بختیاری و از سرداران نادر شاه بود وقتی مورد غضب نادرشاه قرار میگیرد. با اهل و عیال ویاران خود به طرف طالقان کوچ میکند. عده ای از یاران وبستگانش در موچان وعالیسر ساکن میشوند .وخودش به میر که جای امنی هم بوده می آید ودر میر ادامه زندگی داده و پسری داشته بنامِ "میرزا...
-
یاد ایام کودکی و نوجوانی.....محمدحسین میرچی
سهشنبه 5 مرداد 1400 16:17
هردفعه میومدیم خونه تا بالای زانو شلوارها خاکی و گُر بیگیت بِیم اونوقت یکی از سرگرمیامون روشن کردن چراغ زنبوری بزرگترامون بود لذت اون شبمون وقتی بیشتر می شد که می دیدیم چند نفر فانوس بدست دارند سرازیر ی مسجد رو به سمت گرمادر میان و نزدیکتر که می شدند هوشتکی (سوتی) همرا اعلام میکردند که درین یا نه ما بیَمیعِیم شو نشین...
-
سیدکبری مرحومی نانوا گِرِسَن.....زهرا کاظمیان
دوشنبه 4 مرداد 1400 20:35
من نمیدانم مادربزرگم نانوایی از چه کسی یاد گرفت ولی سال گذشت یه روز با سید خانم حرف میزیَم ازقدیما میگفت از روزگارانی که جهت پخت نان چه مشقت هایی کشیدند روزی که ازدواج میکنند میاد میر زندگی شروع کنه از آنجا که درقدیم رسم بود عروس باید با خانواده شوهر زندگی میکرد سیدخانم نانوایی بلد نبود مادرشوهر بهش میگه بیا نون پخت...
-
تکیه ای خیاری داستان...................رجب کاظمیان
شنبه 2 مرداد 1400 09:48
سلام دوستان روزگارانی در میر حدودا سالهای 55 یا 56 بود تابستان هوا گرم این دندون من بی موقع درد گرفته بود از بس فندق شکسته بودیم وتنها راه کشیدن اون بود مشهدی علی حسین دا خدا بیامرز دندون می کشید ولی بدون آمپول یه انبر دستی داشت که اصطلاحا میگفتند کل فو تنگ گاهی دندون بعضیها کشیده بود دیده بودم و خیلی درد داشت تصمیم...
-
مایی قدیمی دالان..................کامبیز مولاییان
جمعه 1 مرداد 1400 11:11
میخواستم درمورد سکوهای دراز که الانِ دو یا سه عدد بیشتر در میر نیست توضیحی بدهم. این سکوها که به "دالان" معرف هستند. در اصل بار انداز آن خانه بوده اند. درقدیم محصولاتی که از دهات دیگر می آمد. بر روی این سکوها بار گیری میشد بصورتی که دو یا سه قاطر را میبردند داخل دالان وبارشان را در دو طرف سکوها خالی میکردند....
-
وَچَنی بخوساندنی ترفند .........سهیلا تقی پور
جمعه 1 مرداد 1400 10:52
اون وقتان مایی مَر مَس ماره بخوسانه موگوت بیا شمایی بَرِک یه چی بوگوم یادتان نشو همیشه مَ بخوسین اینو بِخَنین موگوت شکر مینم خدا ره رسول انبیا ره محمد مصطفی ره صدیقه کبری ره صل علی محمد صلوات بر محمد بعد دِبَرن دی موگوت این دی بِخَنید شوکی متانید بخوسید سر نهادم بر زمین پهلو نهادم بر زمین یا امیرالمؤمنین خیلی دلچسب به...
-
مایی ننه و شوخی راننده ای همرا ه............طاهره سخامنش
جمعه 1 مرداد 1400 10:42
مادر بزرگ پدری مان ربابه خانم خدابیامرز که ما اورا باننه صدا میزییم زن خوش قلب وساده ای به و فوق العاده مهربان یادمانه شوکی که از بچگی سر وگاها لجبازی شام میل نداشتیم خدابیامرز موگوت اگه شام نخورین یه رگی بدنتانی میان دره شماره نفرین منه ماهم از ترس پامگرسیم شام مخوردیم یا برای چای عصرانه همیشه چارقدشی گوشه چند تا ده...
-
پسینه ای پاتک بیزیَن.......مرجان شمس طالقانی
جمعه 1 مرداد 1400 09:43
برای دانلود فایل صوتی ایشون لینک زیر رو کلیک کنید https://s19.picofile.com/file/8438442126/Pasinei_ghazayan.mp3.html
-
مایی منجی وَرفی میانی سفر ...................آذر رشادی
چهارشنبه 30 تیر 1400 10:49
یک خاطره براتون تعریف کنم از عید غدیرسالها پیش، که حاج خانم ربابه رسولی در قید حیات بودند،دی ماه بودمن به حسین آقا گفتم بیا بریم طالقان ایشان گفت چه وقت طالقان رفتنه .گفتم عیداست جمعیت میان طالقان، حاج خانم روحش شاد گفت آذرعقلت کم گرسی چه وقت طالقان رفتنه گفتم میریم تا صمغ آباد بر می گردیم بین راه گفتم بیااز طرف...
-
کلک های بچگی .......مرجان شمس طالقانی
چهارشنبه 30 تیر 1400 10:35
مادربزرگم معصومه خانم خدابیامرز عاشق درباغ چشمه ای او بِه هرروز ظهره گرمایی میان همین سفره ره میوردن موگوت مرجان جانم تو خوش فرمانی قنبرک وفادار کوزه رِه بوَر خنکه او بیار درباغ چشمه ده بوی قورمه سبزی رِه دره بکشن پلویی عطر ۰۰۰۰منم بوخوره وچه بزاقمه قورت همدام گرسنگی ده موگوتم مِترسم الان خلوته بوشوم مادربزرگم موگوت...
-
خاطره ی غم انگیز سقوط بهمن...........فرشته بهزادمهر
چهارشنبه 30 تیر 1400 10:16
"عینعلی" پسر بزرگِ مشهدی شیردل و سلیمه عروس بود که خدا بعدِ چند سال, به اونها داده بود. بدر کوه بدنیا اومد و سر انجام هم... بهمن ماه سال سی و چهار بود."عینعلی" و "حسین دا" که رفیق های جون جونی بودن قرار گذاشتن برن دیراووک و به تله های کوکرک سر بزنن. برف شلآب بود. وقتی برف بباره وهوا...
-
به یاد ابوالفضل یزدانی........سهیلا تقی پور
سهشنبه 29 تیر 1400 14:55
با عرض ادب و احترام یادی کنیم از اقای ابوالفضل یزدانی انشاالله هر جا که هستن سلامت و تندرست باشن با شعر زیبای دلبر شیرین سخنم چرا زمن جدا شده تو طالقان با دیگری گویند که آشنا شده به شهر طالقان میام به دیدن تو والله سوار یک الاغ میشم تا باغ محبلی دا طالقان نگو پاریس بگو پاریس توی دنیا بگو کفتر گِرده او با کفتراش وِجینی...
-
شوخی خانواده ای همرا .....محمدحسین میرچی
دوشنبه 28 تیر 1400 17:44
اون خیلی قدیمان دهه ی شصت با خانواده دایی کیومرثم بدونِ مردکان روخنه گلان بیشیه بِیم جاتان خَلی .....من و دو پسر داییم حسن و حسین هرسه شیطانی ک.....نی روده بِیم و دیوار راست دِ جَرمیشیعِیم ما سه نفر زودترک روخنه برسیِم لباسانه کنده او بیزیِم ترفندی همرا قرار گِردی هر سه مان چون درست حسابی سیندو بلد نِبِیم یه جای کم...
-
خاطره ای از وچه زیاد بیوردن و اونی مشکلات......طاهره سخامنش
دوشنبه 28 تیر 1400 12:41
مرحوم پدر بزرگم خدابیامرز حاج قاسم میرچی ره همه تان مشناسین ایشان از بزرگان میر ونشتارود بَن ودر اولاد آوری هم ماشالله فعال دوتا خانم داشتن ونوزده تا وچه هم پس دِنگَتَن هرسال تابستان هم ییلاق خانم ها به جا وسروقت برقرار به خانم کوچیک گچسر وگاجره خانم بزرگ هم با دوازده تا وچه ویله میر چند تا قاطر فقط کتاب تجدیدی هارا...
-
سقوط آزاد علیمردانی ماشین دِ .........سیده فریده میربابایی
شنبه 26 تیر 1400 10:03
سلام و عرض ادب بو گوتین علیمردان ، من دی یه خطره یاد آمه بوگوم شُمَره : خیلی سال پیش مَس بیوم تهران ثبت نام دانشگاهی بَرِک ،جمعه روزی به ،بزرگین برارم بو گوت : ۱۶ متری امیری کاری دَرَم . علیمردان خان بگو اوجه فلان ساعت تو ره پیَده کِنه ، میوم توره سوار مِنَم ، سرا همیدیم فلان خواهری منزل (پیَر ، مَرَم دی طالقان ) .......
-
قدیمانی بی برقی ........ علیرضاجعفری ..سهللا تقی پور......شیوا الله بداشتی
سهشنبه 22 تیر 1400 08:37
علیرضاجعفری: درود در خصوص قطعی برق دوباره باید رجعت کنیم به گذشته و استفاده از فانوس، گردسوز ، چراغ زنبوری و موتور برق نیز در دستور کار قرار گیرد. در آن سالها خانواده هایی که موتور برق داشتند عبارت بودند از : مرحومین مغفورین سید مطلب میربابایی ذبیح اله رسولی قدرت دراج و جناب آقای اصغر ویلان که خداوند سلامتشان بدارد....