روستای میر طالقان

این وبلاگ جهت اشنایی بیشتر طالقانی دوستان با روستای زیبایم میر طالقان ساخته شده

روستای میر طالقان

این وبلاگ جهت اشنایی بیشتر طالقانی دوستان با روستای زیبایم میر طالقان ساخته شده

میری یخچالی ماجرا.....ایرج الله بداشتی کامبیز مولاییان

استخری  در  زمان برادران طالقانی  در کنار یخچال ایجاد کرده بودند 

و دو کارگر  ماموریت داشتند  استخر را  آبگیری کنند تا  در زمستان یخ ایجاد شود  و بعد از عید نوروز و فصل بهار  اقدام به شکستن یخ های قطور نموده و آنها را از بالای یخچال به طرفِ  زیرزمین یخچال هدایت می کردند ( سُر میدادند  )

کارگران دیگری در انتهای  یخچال , یخ ها را مرتب و منظم روی هم می چیدند  تا فضا و جای کافی داشته باشد.  پس از پر شدن  درب ورودی  یخچال بسته و پلمپ  می شد  تا فصل تابستان آغاز گردد و به دستور برادران طالقانی  درب باز گشایی می شد ضمنآ درب آن به سمت کابار قرار داشت و چند کارگر مرتب هر روز  ساعت ۱۱ صبح یخ ها را قطعه قطعه نموده و تحویل  روستا زادگان ساکن میر میدادند 

اگر  ماه رمضان  در تابستان بود  دو مرحله  تقسیم یخ  انجام می شد 

بنابراین  تا پایان تابستان همه ی اهالی  از یخ به طور مجانی استفاده میکردند 

از ابتدا تا انتها , کلیه هزینه های انجام شده  به عهده ی بزرگان مورد اشاره بود

این اتفاق در آن زمان, از کارهای  بسیار  مفید و بشر دوستانه  انجام می شده  است .

توضیح آنکه موضوع  مربوط به حدودا شصت سال قبل میباشد روح آن بزرگان همیشه شاد  ودر خاطر مردم جاودان خواهد بود 

روزی در قزوین خدمت مرحوم آقای عزت الله یوسفی.پسر عموی عزیزم بودم. از ایشان پرسیدم یخچال میر را چه کسی ساخت؟ ایشان فرمودند: روزی حاجی مولا با پسرش در قزوین بودند. تابه یکی از دهات الموت که "دیکین" نام داشت سر بزنند. نرسیده به دیکین محل بزرگی بود  که نام فعلیش "معلم کلایه"  میباشد. درآنجا داشتند بنایی مخروطی شکل می ساختند بعد از پرس وجو معلوم شد که در حال ساخت یخچال هستند. وحاجی  رو به پسرش کرد و گفت: محمد یوسف همانند  این عمارت را در میر بساز این بدرد مردم میخورد. با همان معمار قرار گذاشت. وبعد ازیک سال یخچال ساخته شد. حدود چهارمترو نیم  ارتفاع داشت. درست مثل یک مخروط  کله قندی  که آب آن از آبی که برای حمام می آمد استفاده می شد. آنقدر که من یادم هست  دارای حوضچه های ساروجی بود یک دهانه حدود یک متر یا کمی کمتر  در دیواره نزدیک به کف آن بود. البته هم سن و سالهای ما از یخ آن نخوردیم ولی آنهایی که  هفت هشت سال از ما بزرگتر هستند از آن استفاده کرده اند. آخر پاییز حوضچه اش را از آب پر میکردند. ودر تابستان اهالی از یخ استفاده میکردند. ما همیشه آنرا متروکه  می دیدیم  ولی بنا  سالم بود. تااینکه نوک مخروطی آن خراب شد. ودرون آن خاکستر ویا آشغال خشک میریختند.یکی دو دفعه هم من دیدم که آشغالهایش را میسوزاندن. البته در آن زمان آشغال پلاستیکی کم بود ویا اصلا نبود بهرحال ان مکان را خراب کردند و الان خانه ای در آنجا ساخته اند.  ومالک آن آقای مرادی است.جایش درست بعد از منزل نیاز دا بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد