روستای میر طالقان

این وبلاگ جهت اشنایی بیشتر طالقانی دوستان با روستای زیبایم میر طالقان ساخته شده

روستای میر طالقان

این وبلاگ جهت اشنایی بیشتر طالقانی دوستان با روستای زیبایم میر طالقان ساخته شده

خریداری خر امیرنانی میان.‌‌‌......صادق اباذری

(صادق خرهگیتی
خوشحالی ده پر هگیتی  )
در گذشته های دور زمانی که
من خر خریدم این شعر رو برای من میخواندند
در گذشته های خیلی دور من 
به اتفاق دوستم علی بخش اباذری باهم در محل به شغل
کارگری مشغول بودیم ومی دیدیم که دوستان دیگر با خر
کار میکنند یک روز تصمیم بر
این شد که ما هم خر بخریم
یک روز صبح دوتایی برای خریدن خر به امیرنان رفتیم
منزل آقای محمّد نظری و ایشان هم دوتا خر برای  فروش داشت یکی رو من ویکی دیگر رو هم علی بخش 
پسند کرد برای امتحان اولیه
سوار شدیم ودر کوچه های امیرنان یک دور زدیم خوب
بودند و قیمت برای علی بخش 
شد سه هزار و هفتصد و پنجاه تومان وبرای من هم شد
سه هزار وپانصد تومان و پول
هایمان را به آقای محمّد نظری
دادیم وبه ایشان گفتیم این پول سه روز امانت دست شما باشد تا ما همه جوره امتحان
کنیم (قانون سه جو) که قبلاً
خدمتتان توضیح دادم جالب 
اینجا بود که مسیر امیرنان به
میر تمام موانع سر راه بودند ومیشد آنها را یک به یک امتحان کرد ولیکن مسیر اوچان به میر ویا لهران به میر
چنین موانعی سر راه ما نبود
ابتدا افسار خر رو گرفتیم واز محل امیرنان بیرون آمدیم سرازیر شدیم به طرف خرنای
دره امتحان اوّل با افسار خر خوب راه میآمد رسیدیم به
همستانی چال باغ فعلی آقای
مسعود اوجانی سوار شدیم
آمدیم تا پل چوبی قدیم واز روی پل هم رد شدیم امتحان 
دوّم از روی پل هم مشکلی نداشت هستند خرهای که از پل می ترسند زمانی که افسار
خر رو میگیری ومیروی صدای
تق وتوق چوبهای پل خر را به
واهمه واداشته و ناگهان دیگر
نمی آیدوبرمیگردی بهش نگاه
میکنی لج میکنه ودنده عقب  
میرود در اینجور مواقع 
قبل از پل باید یک کیسه روی
سر خر بکشی تا پل را نبیند واز روی آن رد شود خلاصه رسیدیم تلی بن واز اونجا هم آمدیم بالاسر بالای سبزه کار
جوب آبی بود به عرض ۵۰ سانت باید از روی اون خر می  پرید و چنین شد امتحان سوّم
هم مورد تایید ما قرار گرفت
نکته یک سری از خرها هستند
زمانی که روبرو میشن با آب زلال عکس آنها توی آب می افتد از رد شدن آب ممانعت
به عمل می آورند چاره کار چی میتونه باشه قبل از اینکه خر به جوی آب برسه باید
آب رو گل آلود کنی تا خرراحت رد شود سوار بر خر
دو دوست قدیمی رسیدیم
گیمبزی لو حالا چجور هم فیس کردیم انگار اون زمان
ماشین پیکان استیشن خریدیم حوصله  شما رو سر نبرم اومدیم خونه از هم جدا
شدیم من خر رو بردم بستم جایی وجلوش علف ریختم 
که بخورد و ماجرای اصلی 
اینجا شروع میشه بعد از ظهر
گذشت شب شد ماهم خوابیدیم حالا من از خوشحالی خوابم نمی برد یک
دفعه دیدم صدای خر بلند شد
و شروع کرد به عرعر کردن
این حیوان از امیرنان آمده بود میر جای غریب و دلش هم برای امیرنان وهم صاحبش تنگ شده بود چشمت روز بد
نبیند تا اون لحظه از ماجرا
آقام خبر نداشت یکدفعه گفت
زن صدای خر میاد نکنه بره
تو طویله علف ها رو بخوره
مامانم گفت نه این صدا دوروبر خونه ما نیست گذشت
درست یک ساعت بعد از دوباره خر دلش تنگ شد و شروع کرد عر عر کردن انگار
ساعت کوک کرده بود باز هم 
سوال و پرسش شروع شد
خوابیدیم  صبح شد داشتیم
صبحانه می خوردیم مامان با
لبخند گفت مردک مدنی چیه
آقام گفت چیه گفت صادق 
خر هگیتی آقام هم گفت
صادق به گور پدرش خندیده
خر رو میخواهیم چکار کنیم
علف گوسفندها رو توش ماندیم مامانم گفت زمستان
کوته گو سفند   ها رو می ریزیم جلوش میخوره کوته
باقی مانده علف از آخور گوسفند ها رو میگویند
گذشت پاییز همان سال دیدم
علی بخش صدام میکنه رفتم
گفتم کار داشتی گفت دوباره
محمّد نظری خر برای فروش 
آورده قیمت هم پایینه بیا
بخر من هم خریدم قیمت هفتصد تومان دیگه وقت شمارو زیاد نگیرم بعد ها من آمدم تهران ودوتاخر را به آقام
سپردم یکیش رو فروخت و دوّمی راهم نگهداشت طوری
به این حیوان وابسته شده بود
که همه جا با خودش میبرد
و سوار میشد اگر هم یکی چپ به خر محمّد دا نگاه میکردحسابی عصبانی میشد 
( عزیزای  گروه شادیتون روز افزون زندگیتون مالامال از عشق)
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد