-
خاطره ای از مش شیردل دا
یکشنبه 8 فروردین 1400 19:22
یه خاطره ی کوچولو هم از مشهدی شیردل و همراهان در کوه بگم .خالی از لطف نیست یکبار بابابزرگم با آقا هادی میرچی میرن کوه.قدیما معمولا ماست چکیده ونان می بردن اونجا ترید می کردن. اون روز نونروخورد می کنن توی ماست وقدری آب می ریزن مشدی رومی کنه به آقا هادی میگه :« تا گو بیا من یه چرت بزنم.»بنده خدا آقا هادی هم...
-
خاطره چشم........علی اباذری
یکشنبه 8 فروردین 1400 19:17
و اما خاطره تلخ من تیر ماه سال ۱۳۸۲ بود که به همراه دوستم برای چیدن اسپند یا همون کُلپر راهی چوکی لانه شدیم..تا ساعت ۱۲ کلی کُلپر چیدیم و ناهار رو که خوردیم تصمیم گرفتیم یه سر هم به دره وجین بزنیم چون میدونستیم اسپند اونجا عطر بیشتری داره و مرغوبتره..ساعت ۲یا شاید هم دیرتر رسیدیم اونجا و شروع به کندن اسپند کردیم که...
-
تکنولوژی.............همااباذری
یکشنبه 8 فروردین 1400 19:16
این داستان تکنولوژی امروز می خواهم از آن سالهای دور که هنوز پای برق به میر عزیزمان نرسیده بود برای تان تعریف کنم آن شب هایی که چراغهای نفتی فانوس و گردسوز یا همان «لَمپا» روشنی بخش خانه های مان بود و به دور روشنایی گردسوز می نشستیم داستانهای عاشقانه عزیز و نگار اردکانی را گوش می دادیم و شب چرز می خوردیم هر روز که از...
-
خریدن برنج..............هما اباذری
یکشنبه 8 فروردین 1400 19:14
این داستان خرید برنج شب عید مرحوم حجت الله اباذری یکی از اهالی میر بود که از نظر سن وسال هم دوره مرحوم ذوالف علی داونوروز دا ودیگر مردان قدیمی میر بود بسیار قوی ودرشت هیکل بود وقلب مهربانی داشت فقط کمی ساده وزود باور بود بطوری که هم سن وسالهایش در زمان فراغت از کار کمی سربه سر او میگذاشتند وبا خنده وشوخی خستگی از تن...
-
احترام به بزرگترها......معصومه جانی
یکشنبه 8 فروردین 1400 19:12
احترام به بزرگتران در طالقان احترام به گت تران و سالخوردگان و تکریم اوشان در طالقان، سابقه همیشگی دَره. مثلاً: 1_ هیشکی گَت تری حرفی سر، حرف نِمِزه. 2_گَت تری پیش لِنگانِ جم مُکُردُن. 3_وچَن حرف گوش کن بَن. قدیمانی وَچَن وِنیمیگِرِستَن گت تری چشمی میانِ نیَه کنن، گت تری گپی سر گپ نیمیزین، هر چی آقا ننه و گت تران...
-
آش........کامبیز مولاییان
یکشنبه 8 فروردین 1400 19:10
روزی منزل حاجی نصیر مرحوم آش ماست فراوانی پخته بودند. دوره گردی آنروز به میر آمد. از دم منزل حاجی رد میشد. یکی از خدمه حاجی یک کاسه بزرگ آش بدست مرد داد. آش در سطح کاسه ترک خورده بود. او فکر کرد آش سرد است. به همین دلیل کاسه را سر کشید. از لبش تا اندرونش سوختو با چشم گریان از میر رفت. وهرجا نشست.باصدای بلند...
-
راه سازی..............کامبیز مولاییان
یکشنبه 8 فروردین 1400 19:09
میدانید ازمیخ تله به بعد جاده را چه کسی تا میر با هزینه خود آورد.؟؟؟ بودجه وزارت تمام شده بود .ومیبایست جاده تاهشت یانه ماه تعطیل شود. آقای هوشنگ سلطانی که شرکت راه سازی داشتند. دست بکار شد. ودو بولدزر ویک گریدرش را که در کر مانشاه مشغول بکار بود فرستاد. بمن گفت کامبیز جان میروی ماشین آلات رو بیاوری. منهم با. لندرور...
-
یه خاطره بیاد ماندنی...........علی اباذری
یکشنبه 8 فروردین 1400 19:08
یک روز بیاد ماندنی دلم تازه رختخوابی میان گرم گَرسته به که یهو ننه منی پایانو قلقلک هدا بگوت وچه پایَس پایَس...عموت دَره مالانو دَر منه امروز مایی نوبه مگه نگوتی تو رو با خودش ببره ؟؟ همین که چشانم رو نیم لا باز کردم تازه بفهمستم خو نمینم واقعیه، راستی راستی عمو قبول کرده منو ببره کوه ..؟؟؟همش ۱۲ سال داشتم و تابستون...
-
نکاس کنی........صادق اباذری
یکشنبه 8 فروردین 1400 19:06
( نکاس کنی) یاهمان کاه گل پشت بامها نکاس کنی به دوصورت میباشد۱- نکاس کنی که اطراف پشت بام وقسمت نابدانهاراکاه گل میکردندو۲- تمام ماله که شامل کل پشت بام میشداسم کسانی روکه نام میبرم اکثراًدرقیدحیات نیستنددیگه ازکلمه مرحوم استفاده نمیکنم خداهمشونو رحمت کنه یک روزدر( جلوی طویله حبیب الله دراج) داشتم ازخرم پذیرایی میکردم...
-
انواع سبزی .........صادق اباذری
یکشنبه 8 فروردین 1400 19:05
(سبزی) سبزی های که در کوه میرمیباشد آتک= شورک= لِرچک = کِله خَجه= سیرتازه= سیریشک پیازک= سیاه بُن= درموردپیازک به ندرت پیدا میشه وسیاه بُن هم همینطور پیازک مثل پیازچه هست سبزرنگ وباریک ترازپیارچه قبلاًپیازک چاک بودروبروی حَمرَبن الان اطلاع دقیق ندارم وسیاه بُن هم به ندرت توکوه میرپیدامیشه سرگردنه زردول چال که میرسی...
-
انواع چوب به زبان محلی.................فرشته بهزادمهر
یکشنبه 8 فروردین 1400 19:03
چوب ها در زبان محلی بعد از کشف ماهیت «تندرآشین» عزم خود را جزمنمودم و درباره ی القاب دیگر چوب در زبان طالقانی به کشف وشهود بیشتری رسیدم. حاصل سوال پیچکردن بابا و جستجو در خاطرات قدیم : دس چو=چوب دست . کاربرد های بی شماری داشته و دارد . چنگلاس=چوب مخصوص برای جلو کشیدن شاخه های دور از دسترس با سر چنگک مانند...
-
یاد قدیمان و.................فرشته ی بهزادمهر
یکشنبه 8 فروردین 1400 19:01
با اجازه آقای صادق اباذری بنده چند نکته بگم.یه صحنه ای هست در خاطرات کودکی من که دیگه تکرار نمیشه اونم بازگشت گله ی گوسفندان هرعصر به روستا بود. به گوسفند ها اون زمان «مال »می گفتن. گله ی مال اول می آمد .ومنطقه ی موسوم به «رونا» سمت شمال خزئی دیم سیاه میشد از خیل گوسفندان. بعد وره کولی ها می آمدند که عشق کودکی های ما...
-
اطلاعاتی در مورد دامداری........صادق اباذری
یکشنبه 8 فروردین 1400 18:59
زمانی که بزغاله کوچک هست شیر میخوردآنرا شیرکن میکنندیعنی ببخشید بیضه هابش رادرمی آورندکه نوعی عقیم کردن می باشدوفواید آن خوب چاق میشودوچون بسیارقوی هست درجلوی گل حرکت کرده وآنهارو هدایت میکند (اخته کردن) این نوعی دیگر از عقیم کردن میباشد که مرحوم مشهدی شیردل من یادم هست به خوبی انجام می دادند درمورد کل ها ونرها که...
-
دایره المعارف وره کولی......صادق اباذری
یکشنبه 8 فروردین 1400 18:57
( وره وکولی) بره بزغاله سال اول وره سال دوم توقولی سال سوم شیشک سال چهارم وازا سال پنجم میش سال اول کولی سال دوم چپش سال سوم کهرسال چهارم وازا سال پنجم بز نره وره نره توقولی نره سه کونرچهارکونرپنج کو کله کولی کله چپش کل سه کوکل چهارکوکل پنج کو نرهای سن بالاراقوچ هم میگوینداگربخواهیم بره درشت داشته باشیم از نرچهارسال...
-
ونده کردن........فرشته بهزادمهر
یکشنبه 8 فروردین 1400 18:55
ونده کردن یکی از هنرهای بابابزرگم مرحوم شیردل اباذری «ونده بافی» بود. کیسه های توری با سوراخ های نسبتا بزرگ که مخصوصا نگهداری کاه بود و به دهات اطراف هم صادر میشد. اما یککاربرد درمانی مهم هم داشت. «شستشوی سنتی معده ». یه میکروبی هست به نام انگورک که با خوردن توت وارد معده میشه و آدم رو مسموم می کنه.قدیم اورژانسی هم...
-
آیین شب یلدا در طالقان..........معصومه جانی
یکشنبه 8 فروردین 1400 18:53
آیین های کهن شب یلدا در طالقان شب یلدا یا شب چله فارسی زبانان در ' شب چره ' یا ' شب چرز' می نامند. ک یکی از آنها می توان شال اندازی و درجی سران را به عنوان دو آیین باستانی و سنتی منطقه طالقان در شب یلدا نام برد. 'ابولفضل عبیدی ' افزود : در این شب هنگامی که خورشید غروب کرد و چراغ خانه ها یکی یکی روشن شد، رسم شال اندازی...
-
فاطمه اسکول.......علی اباذری
یکشنبه 8 فروردین 1400 18:51
داستان فاطمه اوسکول روایت شده از مادربزگم.شهربانو صادقی میگن اون قدیما دختر بچه ای به نام فاطمه بوده که علاقه زیادی به بافتنی داشته.و همیشه کاموا (پشم گوسفند ریسیده شده در اون زمان )و میل دستش بوده..یه روز غروب که میره خارج ده برای گردش راه برگشت رو گم میکنه .تا اینکه خوابش میبره..همین موقع یه خرس ماده که توله خودشو...
-
تولید پنیر سنتی.....محمدحسین میرچی
پنجشنبه 30 بهمن 1399 21:41
هوا کو گرم مِگرده ،دامداران فرصت مینَند کوهی میانِ مالان دِ لبنیاتی محصول تولید کِنَن یه دَنه از این محصولات، پنیره که طالقانی میان ، به صورت پِنیر یا پِندیر تلفظ موبو و یک راه پِنیری تولید اینه کو: مالانی شیر دوشی کو تمان مِگَرده ،شیرِ صافی دِ عبور می نَن تا اونی آلودگی رفع گرده شیرِ پیلّه ظرفی میان موجوشانَن. بعد...
-
سیزده بدر........صادق اباذری
پنجشنبه 30 بهمن 1399 05:48
(سیزده بدر) برای اینکه روزسیزده بدرهمه درمراسم حضورداشته باشند مادرای عزیزخورشت روشبانه بارمیذاشتن وسرخ کردنی ها وبرنج را صبح زودآماده میکردند غداهاشامل سبزی پلوباماهی سنت اصلی بودبعدخورشت فسنجان خوراک مرغ وکوکوی بومادران بومادران خیلی تلخ هست با جوشاندن تلخی آنرامیگرفتند سپس کوکودرست میشد هرآنچه آجیل ومیوه شکلات از...
-
سیزده به در.................صادق اباذری
جمعه 17 بهمن 1399 09:45
)( سیزده بدر) برای اینکه روزسیزده بدرهمه درمراسم حضورداشته باشند مادرای عزیزخورشت روشبانه بارمیذاشتن وسرخ کردنی ها وبرنج را صبح زودآماده میکردند غداهاشامل سبزی پلوباماهی سنت اصلی بودبعدخورشت فسنجان خوراک مرغ وکوکوی بومادران بومادران خیلی تلخ هست با جوشاندن تلخی آنرامیگرفتند سپس کوکودرست میشد هرآنچه آجیل ومیوه شکلات از...
-
قصه ی غم بار کل تاج.................فرشته بهزادمهر
جمعه 17 بهمن 1399 09:03
کل تاج کناربابا جانمنشسته بودم وداشتم خاطرات شکار و بعضی مطالب گروه رو به ایشان منتقل می کردم. که یهویی گفتن الان «کل تاجه».قصه ی غم انگیزی داره این واژه. غم توی دلم نشست. آرزوکردم هیچ تفنگی در این ماه پر نباشه. از نیمه آذر تا نیمه ی دی رو در زبان محلی «کل تاج »میگن. متاسفانه چهارپاهای نر بسیاری در این یکماه...
-
مال داری (گوسفند داری)............صادق اباذری
جمعه 17 بهمن 1399 08:56
( مال داری) یکی از شغل های قدیمی روستا بود یعنی گوسفندداری در زمانهای خیلی دور که من بچّه بودم آقام و داداشم مال داری میکردند ومال های ما همش بز بود یک شب مرحوم مشدی نیاز اومده بود خونه ما شب نشین گفت سهراب چرا شما میش ندارید داداشم گفت ما از اول هم بز داشتیم گفت بیا یکدونه یادم نیست میش ویا برّه به تو میدم نگه دار...
-
حمام و ماه رمضان و مسجد میر .......هما اباذری
چهارشنبه 15 بهمن 1399 22:44
ا چند روز قبل از حلول ماه مبارک رمضان اهالی میر خود را محیای ورود این ماه عزیز می کردند. مثلا نان می پختند،آرد برنج درست میکردند،سبزی آش را اماده میکردند،خرما میخریدندو.................. وبرای پاکی وطهارت به حمام میرفتند. حمام خزینه ای بود وبسیار داغ وبا داشتن روزه حمام رفتن کمی مشکل تر میشد. یادم می اید جلوی حمام یک...
-
سرشول و اوراز ............صادق اباذری
جمعه 10 بهمن 1399 22:33
سَرشول = در کوه با صدای بلند کسی را صدا زدن میگویند وگاهاً صدا را قطع و وصل میکنند درتوی صخره ها که می پیچه حالت اکو میشه بعضی مواقع برای گوسفندها که به راه دور رفتند با کشیدن سَرشول آنها را به نزدیک خود هدایت میکنند و همین عمل را بعضی از چوپان ها با سوت زدن انجام میدهند زمانهای قدیم که در میر ۴۰۰تا گوسفند بود دونفری...
-
بامبرو......معصومه اباذری...محمدحسین میرچی
سهشنبه 7 بهمن 1399 18:23
بامبرو بامبرو، وسیله ای است برا ی جمع کِردَن و جیر کِردَن (پایین ریختن) برف از پشت بام همان وسیله ای که امروزه پارو خوانده می شود و در اصل بام بِروب یا بام روب بوده. در طالقانِ قدیم، مردم خودشان بامبرو درست مُکُردن. اول بامبرو از جنس پوست بِ یا تخته، بعد حلب بیَمه. این اواخر دی پلاستیکی گِردی. قدیمی بامبروسازان، گاهی...
-
وَشینی...............صادق اباذری
دوشنبه 6 بهمن 1399 18:44
( وَشینی) علف چینی یک روز صبح ازمحل راه افتادم به تنهایی برای چیدن علف برم( کِمَنو ) بعد از پسین چال رفتم جَر پسین دره وبه طرف پس ماله پشت و ادامه آن رسیدم به کما نو شروع کردم به علف چیدن طبق روال معمول یک مقدار بالاتر سوهان که برای تیز کردن داس بود و قمقمه آب را گذاشتم بعد از چیدن چندتا لوک علف برای (خورچان خوردن)...
-
جوز چینی ...............هما اباذری
دوشنبه 6 بهمن 1399 13:30
اواخر شهریور ما بود ومحصول در ختان گردو رسیده بودواماده برداشت پدر وبرادرهایم در تهران سر کار بودند وفقط اخر هفته به میر می امدند وکسانی که تبحر خاصی در این کار داشتند چون فصل کار بود همگی وقتشان پُر بود. ومادرم ناراحت بود که جوزان بِرسیه وکسی نیست پایین کنِه ومیگفت مردمی وچَن دَر مِبَرَن همان زمان پسر عمه ام اقای...
-
نانوایی...........هما اباذری
یکشنبه 5 بهمن 1399 09:18
یکی از رسومات بسیار خوب در قدیم پختن نان محلی بود وبر خلاف امروزه نان شهری ولواش بسته بندی اصلا مرسوم نبود. از چند روز قبل مرحوم مادرم میگفت برای فلان روز از نانوا نوبت گرفتم ومرحوم پدرم هیزم به اندازه کافی مهیّا میکرد تا روز موعود فرا میرسید. ساعت پنج تا شش صبح بود خنکی هوا صورت را قلقلک می داد چشمها مون بسته بود ولی...
-
کِمِزا..................صادق اباذری
شنبه 4 بهمن 1399 22:40
( کِمِزا) چنانچه گوسفند ویا بزی در کوه زایمان کند وچوپان بره ویا بزغاله آن را غروب بیاورد و در ده تحویل صاحبش بدهد به او مژدگانی میدهند واین هدیه نامش کِمِزا هست خاطره ای که میخواهم برای شما تعریف کنم اسم کوه ها برده میشه که اکثراً بانام کوه ها آشنایی ندارند واگر نام نبرم رشته کلام از دستم در میره و درضمن هستند افرادی...
-
مغازه های میر..............علیرضا جعفری
جمعه 3 بهمن 1399 10:55
مغازه هایی که در میر بنده یادم هست: دکه مرحوم ذوالفقار اباذری بود که در جلو منزل مرحوم ذبیح اله رسولی سمت راستش بود که با تویوتا دو کابین طوسی یخ و نوشابه و غیرو می آورد. بعد ۹۰ دقیقه بازی در زمین فوتبال هوس کانادا درای می کردیم اصل اصل دغدغه قند و کبد چرب نداشتیم قیمت ۲ تومان نسل جدید فکر کنند ۲ هزار تومان ۲۰ ریال ؟!...