)(سیزده بدر)
برای اینکه روزسیزده بدرهمه
درمراسم حضورداشته باشند
مادرای عزیزخورشت روشبانه
بارمیذاشتن وسرخ کردنی ها
وبرنج را صبح زودآماده میکردند
غداهاشامل سبزی پلوباماهی سنت
اصلی بودبعدخورشت فسنجان
خوراک مرغ وکوکوی بومادران
بومادران خیلی تلخ هست با
جوشاندن تلخی آنرامیگرفتند
سپس کوکودرست میشد
هرآنچه آجیل ومیوه شکلات از
عیدمانده بودآن روزباخومان
میبردیم دردل طبیعت می خوردیم
صبح زودهمه به طرف پسین چال
کنارزمین فوتبال جمع میشدند
گروه گروه آدم بودکه ازسرمنبع
به طرف زمین فوتبال ریسه میکشیدند
مابین افرادمرحوم محبلی داهم بود
که یک عُمردرکولش بودکه ساخته
دست خودش بود( آدمک نمادین)
با چوب ولباس وکلاه ساخته شده
بودودرگردنش هم یک کیسه گذاشته
بودبرای جمع آوری هدایا ازمحلی
بابت زحمت ایشان وقتی همه جمع
میشدندگروه خانمهامشغول الک دولک
ووسطی میشدندوگروه آقایان هم
قیش وزی( کمربندبازی)وسرپاملا
درانتهای بازی هم فوتبال سپس
ازاتمام بازی های زنانه ومردانه همه
جمع میشدندشروع میکردن به درآوردن
نمایش وبزن وبکوب ورقص دردل
طبیعت همه خوش بودنددرپایان
مراسم عُمرکُشون که یک سنت دیرینه
بودانجام میشدمرحوم محبلی دا
اشعاری میخوندوبقیه دست میزدند
که آن اشعاررونمیشه اینجا خوند
به خاطرنام گروه فرهنگ وادب
در انتها عُمرراآتش میزدندوبه طرف
خونه راه می افتادن معمولاًیک یادو
سنت بودکه خانم هادرحین برگشت
انجام میدادن یکبش چندعددسنگ
اززمین برمیداشتندوباخوندن سیزده
بدرچهارده به جابه پشت سرخودپرت
میکردندبارعایت ایمنی که سرکسی
نشکنه ودیگر سنت گره زدن سبزه بود
که جوانترهازیرلب شعری هم می
خواندندبه این عنوان
سیزده بدر سال دگر خونه شوهر
بچه در بغل
بعدازرفتن به خونه وصرف ناهار
بعدازناهارمی آمدندجوری زمین
که اینبارنحسی سیزده رو با تو
(تاب خوردن) بدرکنندباخودشان
ریسمان یاطناب آورده وبه گردودرخت
میبستندوشروع میکردند به توبخوردن
حال سنتی دیگریکی روی تاب یکی
تاب میدادیکی هم کناراین دونفربا
چوب ایستاده بودوهربار که تاب به
چرخش درمیامدیک چوب میزد
میگفت نامزه بگوآنهای که متاهل
ویانامزدداشتن راحت میگفتند ولی
دترکان ازخجالت صورتشان قرمز
میگردی اون عزیز هم اینقدرمیزد
تاجوابی دریافت کند
روزوروزگارخوش