روستای میر طالقان

این وبلاگ جهت اشنایی بیشتر طالقانی دوستان با روستای زیبایم میر طالقان ساخته شده

روستای میر طالقان

این وبلاگ جهت اشنایی بیشتر طالقانی دوستان با روستای زیبایم میر طالقان ساخته شده

ماجرای آب و آب رسانی میر.......علیرضاجعفری

درود

و عرض احترام

البته بزرگان روستا بیشتر از بنده باید مطلع باشند.

جناب دکتر بهمن خستو در کتاب تاریخچه روستای میر اشاره به تلاشگران نموده اند که فردا نام تلاشگران را به سمع و نظر اهالی و سرکار خواهم رساند.

اما نکاتی که در ذهنم می باشد:

شرکت تعاونی روستا که مسولش مرحوم حسن جلایی بود در کنار بزرگان روستا این پروژه کلید زدند. اکثر امورات عمرانی و آبادانی روستا توسط این شرکت تعاونی انجام میشد. پیمانکار این منبع  آقای رضا میرچی بودند که شرکت تعاونی و شورای وقت طی قراردادی با آقای میرچی این پروژه بسیار سخت به انجام رساندند. آن زمان ( ۱۳۶۱) برق هم در روستا نبود و آقای  میرچی این پیمانکاری و درحالی قبول نمودند که کلیه مصالح و لوازم و ...با چهارپایان و کارگران حمل شد. آن زمان سمت راست عمارت مسکونی کابار یک طویله بسیار بزرگ با محوطه تقریبا ۴۰۰۰ متری بود که  مرحوم حاج نصراله یوسفی جد مادری ام ساخته بودند و سمت غرب به راه عام کابار و سمت شرق منتهی به باغ کبل قربان و سمت شمال به بالای جوب آب که به اصطلاح ویجو می گفتند و سمت جنوب به باغ مرحوم سید علی میربابایی بود.

این طویله قابلیت نگهداری ۲۰ چهارپارا داشت. ( البته در اواسط دهه شصت به واسطه نزولات آسمانی اعم از برف و باران خراب شد) جناب میرچی گویا از الموت ۱۰  الاغ  جهت انجام این پروژه و برای حمل و نقل مصالح  خریداری نموده که با کامیون سر ترمینال پیاده نموده و به محض پیاده شدن بیشتر آنها فرار نموده و به سختی گرفته و برگردانده شدند. چهارپایان معمولی نبودند. و جالب هر کدام اسمی داشتند و متعلق به یکی از هم سن و سالان ما بود چرا که از سر ترمینال تا کوری سر هر کدام از ما در معیت کارگران (همسن و سالان  آقای افشین میرچی، مرحوم سعید میرچی، اقای مسعود میرچی و و خواهر زاده های آقای میرچی؛ امید و آرش و اینجانب ) به دنبال این چهارپاها  به عشق خر سواری در برگشت میرفتیم.  این چهارپاها بسیار وحشی اما کاری بودند. اسم یکی از آنها که بسیار باری و کاری بود رینگو بود. واقعا بردن  ۳ تا سیمان ۱۵۰ کیلویی از سر ترمینال تا کوری سر تعجب برانگیز توسط این چهارپایان بود. کوچکترین این چهارپایان کره الاغی بود که کمتر بار میبرد و مراعاتش را می نمودند که  بازمانده از زمان ساخت منبع،  بود و تا چند سال پیش نیز در اختیار  مرحوم شادروان خیراله اباذری جهت حمل و نقل برای اهالی بوده و جهت حمل و نقل تو کوچه های میر خیلی غنیمت بود.

پدر بزرگم مرحوم رحمت اله یوسفی این طویله متروک و به جامانده از گذشته را در اختیار آقای میرچی رایگان جهت انجام این امر مهم گذاشتند.

گویا  مرحوم حاج نصراله آن سالها توسط قاطران تنومند از راه پراچان به شمال تردد می نمودند. و شب در پراجان نزد شخص خانه خواه به نام میرزاملک به سر میبرند. ( مهمان خوب و خانه خواه بد استعاره از همین موضوع است . خانه خواه ها محل اطراق و استراحت مسافرین دوست و آشنا بودند) ناگفته نماند اکثر عزیزان در گذشته عشق و علاقه خاصی به میر داشتند هر چند جناب میرچی پیمانکار بودند اما آن زمان  ایشان نیز علاقه خاصی به میر و واهالی داشتند منجمله برادران محترمشان ( آقایان فرامرز ، فریبرز و فردوس) که در این پروژه با ایشان مساعدت و همکاری لازم و داشتند.

در ساخت این پروژه از اهالی خدوم و زحمتکش میر و بیشتر به نظرم از کارگران الموتی استفاده شد.

چادر های بسیاری کوری سر ( اسم محل ساخت منبع ) برپا بود و کارگران غیر میری شب آنجا می خوابیدند.

واقعا پروژه عظیمی بود.

که با فانوس و چراغ قوه شب به سر می شد.

فکر اینکه این همه سیمان و شن و ماسه و آهن به آن مکان برود الان خیلی سخت می باشد.

در صورت ترمیم در حال حاضر چنانچه راهی از شرق روستا و زیر فاطمه اسکل جهت تردد وانت برود شاید بهینه باشد. در حال حاضر نه چهارپایی به شکل گذشته وجود دارد و نه آن کارگران.

یاد و خاطرات گذشتگان به نیکی یاد


خلاصه ای از وضعیت آب رسانی در روستای میر از کتاب ارزشمند جناب آقای دکتر بهمن خستو در سنوات مختلف:

۱." در سال ۱۳۴۵ مرحومین احمد رسولی و حواج جمشید خستو با مبالغی در حدود ۳۰ هزار تومان از خودیاری اهالی و باکمکی حدود ۷۰ هزار تومام از طرف دولت که مرحوم پرویز داهی در تامین این اعتبار مساعدت نمودند توانستند با کمک اهالی لوله کشی آبی را از چشمه پسین دره به منبعی که در سمت شرق جوری زمین ساخته شد رسانده و همچنین از آن منبع به تمام کوچه ها لوله کشی شد."


البته آن زمان لوله کشی به داخل منازل نبود بلکه داخل کوچه ها شیر آبی با بتون سیمانی تا یک متر نصب گردید که اهالی آز آنجا آب برمیداشتند که در ۵۶ سال پیش تحولی بزرگ در روستا محسوب میشد. این شیر های آب تا جاییکه یادم در کوچه اقاقیا جلو منزل مرحوم علی ادنا ، پشت دیوار شرقی جناب آقای دکتر بهمن خستو ، جلو منزل مرحوم علی آقا میرچی ، جلو منزل پدریم ام جنب منزل مرحوم حاج عبداله مولاییان و جلو منزل مرحوم محمد کمال دا و سرترمینال جلو منزل مرحوم ذبیح اله رسولی و... بود که بعضا روی این بتون های سیمانی می نشستیم.

" شرکت تعاونی عمران و آبادانی روستای میر در سال ۱۳۵۱ به ابتکار مرحوم شادروان حسن جلایی تاسیس گردید و همه ساله انتخاباتی در مسجد میر برای انتخاب هیات مدیره و بازرسان برگزار می گردید افراد هیات مدیره و بازرس :

مرحومین حاج قاسم میرچی، حسن جلایی.ابوالفضل داهی. قدرت داهی و قدرت دراج. هوشنگ سلطانی. حاج حسن حسنی ایزدی.محمد محمدی میری. حسین سره.ولی مهدوی. محراب حسنی. اسماعیل فروزان.ابراهیم میرچی. علی میرچی و آقایان : بهمن خستو. چنگیز داهی.نجف قزوینی. رضا میرچی بودند که هریک از عزیزان با توجه به توانایی اشان در جمع اوری خودیاری و پیگیری اعتبارات دولتی با جدیت امورات عمرانی روستا را پیگیری می نمودند.

بزرگان و معتمدان و اکثر اهالی همواره با پشتیبانی ها و حمایت های بی دریغشان شرکت تعاونی را در امورات عمرانی یاری میرساندند. البته اقلیتی هم انتقاد می کردند که همواره این اختلاف سلیقه ها بوده هست."

۲.در سال ۱۳۶۱ با توجه به کمبود آب ، منبعی با حجم ۸۰۰ هزار لیتر از بتن آرمه در کوری سر احداث گردید. هزینه این منبع یک میلیون و سیصد هزار تومان با خودیاری مردم ساخته شد.مبلغ سیصد هزار تومان از هزینه این منبع را یکی از بازرگانان خیر تهران که با مرحوم فریدون شکیبایی آشنایی داشتند پرداخت نمودند.

۳. در سال ۱۳۷۲ با زحمات آقایان مرحومین فریدون شکیبایی، مطیع اله اباذری و آقایان نقی و علی اباذری با خودیاری اهالی آب سرچشمه کوانکی چشمه می آمد به منبع روستا متصل شد.

۴. در سال۱۳۸۵بودجه ای برای انتقال آب از منبع بزرگ تصویب گردید منتهی تامین اعتبار نشد. جناب آقای محمد نبی ( چنگیز) داهی که در حین حسابرسی سازمان آب تهران متوجه مبلغی مازاد که میبایست به خزانه دولت عودت می گردید شده که همانجا با مسولین سازمان موضوع تخصیص اعتبار ۸۰ میلیون تومانی درمیان گذاشته و طی جلساتی که با مسول آن زمان سازمان آب آقای قدمی با حضور: مرحومین قدرت داهی، قدرت دراج ، خیراله اباذری، و اقایان محراب حسنی و رضا میرچی گذاشته بودجه دولتی آب تصویب و طی قرارداد شورای وقت با پیمانکار به حیطه اجرا در سال ۱۳۸۶ درآمد. پیمانکار آقای حسین اوجانی بودند."


از نوشته های جناب دکتر بهمن خستو چنین بر میاید: 

 تلاش وافر و همیت بزرگان و اکثریت روستا در عمران و آبادانی روستا به چشم می خورد.

جالب بدانید آن زمان در کل طالقان ۳ شرکت تعاونی عمران و آبادانی وجود داشت و یکی آز آن متعلق به میر بود. البته افراد دیگری نظیر عباس طالقانی و محمد مهدی یوسفی نیر نقش داشتند.

و دیگر اینکه در دهه ۴۰ و ۵۰ و ۶۰ شصت چقدر پول ملی با ارزش بود. در ارقام اندکی تامل بفرمایید ۳۰ هزار و ۷۰ و در نهایت یک میلیون و سیصد هزار.

۳۰ تومان و ۷۰ تومان هزینه خرید یک فلکه آب الان نیست.

روح همه کسانیکه در راه عمران و آبادانی میر تلاش نمودند شاد و کسانیکه در قید حیات بوده و در راه عمران و آبادانی میر تلاش می نمایند نیز برایشان ارزوی سلامتی و بهروزی ارزومندم.

میری پیاده بیَمیَن...آقا پویان

سلام دوستا ن و همولاتیهای گرامی  خاطره درمورد پیاده آمدن بسیار زیاد است  دهه  سی تا چهل شاید 8   یا 10 سالم بود در آن سال که ماه مرداد بود باتفاق تنی چند از هم روستایی ها بوسیله اتوبوس چوبی از تنکابن حرکت کردیم ما بچها داخل راهروی اتوبوس روی بار ها نشسته بودیم نزدیک غروب به کرج رسیدیم آنهم باچه مشکلات بسیار فراوان  پس از مدتی استراحت در خیابان چالوس فعلی در قهوه خانه آقای علیشیری بطرف طالقان حرکت کردیم آن زمان جاده از گردنه آبیک بالا و سپس به صمغ آباد بود حوالی ساعت 10شب بود که اتوبوس نزدیک آقچری خراب شد هیاهویی براه افتاد خلاصه پس از مدت طولانی معلوم شد گاز اتوبوس پاره شده تا آنجایکه بیاد دارم کمک راننده روی کاپوت خودرو نست و از آنجا تا صمغ آباد گاز میداد و خلاصه نیمه های شب رسیدیم و ساعت 5 صبح قبل از طلوع آفتاب که چربداران شبانه آمده بودند تا مسافران را ببرند من باتفاق چند تا بچهای هم سن وسال پیاده بطرف گردنه که روبروی صمغ آباد میباشد حرکت کردیم تا آفتاب طوع کند بعد از گردنه چشمه ای بود با آب فراوان و بسیار خنک نوشیدیم و مشغول استراحت شدیم تا قاطرها برسند از آنجایی که قاطرها شرپاه بود و یک خانم وشاید 2تا بچه سوار بودند آنها را پیاده نمیکردند یکی از آنها پدر مرحوم من شمش اله دا بود دارای  5 قاطر بنامهای مشکی  شتر  چموش  سفی برفی و آخرین را سمند ثدا میکرد بمحض رسیدن سر چشمه یادم است کلاه نمدی خودش را برداشت و به مسافران سواره آب میداد لذا من و تعدادی دیگر از بچه ها حرکت کردیم و خلاصه از آنجا تا میر را دویدیم تا خودمان را به میر برسانیم البته با مشکلات فراوان و با عشق و شوق وطن  چه روزگارانی بود یادش بخیر  و روح همه کسانیکه باآن شرایط سخت بمردم خدمت میکردند شاد یادشان گرامی باد  پویان

جاده میر ...علیرضاجعفری

اوایل دهه شصت جاده تا منطقه نظر آباد بود و به اونجا که میرسیدیم ماشین ها را پارک میکردند و پیاده و یا با چهارپایان تا میر آمد و شد میشد.
بچه هامون را در خانه چند دقیقه بغل می کنیم فوری از درد کمر و پا می نالیم اما من به وضوح به خاطر می آورم گاهی میرسیدیم به نظر آباد . چهار پا و چهار پا دار نبود،
پدرم از خود نظر آباد تا میر من را کول می کرد. تازه از سر ترمینال تا کابار که نگو
نظر آباد یک پیرمرد دشت بانی داشت که از ماشینها مواظبت می کرد.
اسمشو الان به خاطر ندارم
خدا بیامرزتش
چند سال بعد جاده رسید به دروازکی دره
اون تله ها با چه دینامیتهایی منفجر میشد

اکثر اهالی روستا می اومدند و از شوق و ذوق برداشتن تله ها و باز گشایی جاده را نظارگر بودند و در گرمای تابستان در رودخانه شنا و آب تنی هم می کردند.
جاده رسید به دره واگنگ
ابتدا قرار بود از همان دره که درختان چنار دارد ( جلوتر از درختان چنار ) جاده احداث و به پسین دره و زمین فوتبال برسد. اگر از خودرو پیاده شوید هنوز آثار دو سه تا پیچ مشهود است که بعد پیمانکار حسب توصیه برخی از اهالی محترم سر ترمینال منصرف شده و جاده به سر ترمینال روستا رسید.
واقعیت اینست که چگونه از نظر آباد پیاده تا میر آمد و شد می گردید.
چه نیرو و چه همتی بود
یادش به خیر

یاد ایام قدیم میر........رجب کاظمیان

سلام دوستان

روزگارانی در میر

قلب من اینجاست، اینجا ریشه اجدادیم

شاهدی از حال و روزم، هم غم و هم شادیم

هر گذر در ذهن من لبریز است از خاطرات

مثل یک تصویر زیبا مانده ام من مات مات

یاد دوران گذشته یاد ایامی که رفت

بچگی ها، شیطنت ها، یاد آن دوران سخت

کوچه ها را دوست دارم گرچه ناهموار  هست

از بلندی ها چه زیباست آن فضای دور دست

مدرسه، آقا معلم، خواندن شعر و سرود

درس ها سخت بود و گاهی دست های ما کبود

یاد گله، مش نیازدا، صبح زود، هی هی کنان

یاد ناصردا و حمام و غروب کوچه گلان

یاد مسجد، پیر مردان مسلح با چپوق

ماهیگیری، تیم فوتبال، گلزدن، فریاد و ذوق

مردمانی با محبت، پرصلابت، نکنه دان

در صداهاشان ترانه مثل یک جوی روان

یاد آن دریا دلان سفره باز باصفا

میر چون آیینه ای بود در مقام روستا

رجب کاظمیان فرد

بهتر ۱۴۰۱

دکه رضایی........عبدالله نقدی


دکه ای آشنا با صاحبی خوشرو و خوش اخلاق که میزبان اهالی طالقان , علی الخصوص مسافرین  روستاهای کش و لهران و میر بود.(آقای رضایی روحت شاد)

همه ی ما از این مکان خاطرات زیادی بیاد داریم و به نوعی استراحتگاه کوتاه مدتی بود برای کاهش دردهای عضلانی  افرادی که به جهت ازدیاد مسافرین مینی بوس آقای علیمردان ,مجبور بودند ایستاده مسیر  "تهران-میر" را طی کنند.

طعم چای و نیمرو و املت آقای رضایی که از مسافرین پذیرایی میکرد ,فراموش نشدنی است

  وقتی کمی در اطراف قدم میزدیم نظرمان به فیلتر انواع سیگار که در زمین افتاده بود  جلب میشد که به وفور یافت میشد  که نشان از ان بود  که بعضی از مسافرین  فرصت را غنیمت میشمردند و سیگارشان را چاق میکردند.

وقتی به این محل میرسیدیم از یک طرف بادهای خنکی که وزیده میشد و از طرف دیگر احساس نزدیکتر شدن به میر و به  خانواده که تا دوساعت دیگر در آغوششان بودیم ,حالمان را خوب میکرد.

واما سرنوشت این کانکس (دکه): تقدیر و سرنوشت اشیاء نیز همانند تقدیر انسانها متفاوت است , این کانکس که در زمانی محل برو بیای مسافرین بود , در حال حاضر دقیقآ در روبروی محلی قبلی خود و در آن طرف اتوبان بلا استفاده افتاده است ودر زمستانها  زیر برف و باران  و در تابستان زیر آفتاب سوزان ,خاطرات مفید بودنش را در دهه های شصت و هفتاد در ذهنش تداعی میکند و با خود میگوید "یاد باد ان روزگاران یاد باد"

سمنو پزان.............فریده میربابایی

سمنو پزان در طالقان 

سمنو یه خوردنی خوشمزه و مفید هستَ...

در باورهای مذهبی ، شیرینی حضرت زهرا (س) اُرِ موگون (به آن می گویند )...

گندم رِ بعد از بوشوردن (شستن ) ۳ روز خیس مینَن ، ۳ روز دی دستمالی نمداری میان دَرِ .... هر روز دستمالِ خیس مینن تا گندم خشک نگرده ، دِوَرِ ( بعد ) گندمِ ،  دستمالی میان دِ در میورن ،  دِمینگنَن سبدی میان ، دِوَرِ( بعد)اُرِ (اون رو ) پخش مینَن و دستمالِ نمدارِ دِمینگنَن روی گندم تا سبز گردِ ...

این زمان دی کسی حق بِیدیَن ( دیدن ) و دست بیزیَن (دست زدن ) رِ نَدَرِ ...

صَحِب خَنه دی کو مَ بِینِ ( صاحب خانه هم اگر می خواد ببینه ) مَس (باید) وضو هَگیرِ ، بسم الله دی بوگو ، صلوات دی مَ بَرسِ (صلوات هم بفرسته ) سبزه ک سبز گرست   اُرِ هاونی میان دِمینگنَن (داخل هاون می گذارند ) و قشنگ اُرِ میفشُرَن (فشار میدن ) ک شیره گندم بیرون بیا ، این کار دی مَ سه مرحله بو ...

سمنو بِپَتَنیِ بِرِک (برای پختن سمنو ) گته قزقان (قابلمه خیلی بزرگ ) و گته ملاقه چوبی لازمَ ...

قابلمه رِ دِمینگنن اجاقی سَر هیزمِ تَش مینَن ... دِوَرِ شیره ی گندم رِ قابلمه ای میان خالی مینَن و آرد رِ دی کم کَمَک به قابلمه و شیره اضافه مینَن ... مَس حلوایی جور هم بیزیَن ک ته نگیرَ ، دعا دی مِخوانن ....

 این میان دی همسایان ، فمیلان ، اهالی روستا موشون اُشانی کمک و نیتی نیتی دَشته بون نذر مِنَن ...

بعضی جاهان دی ، کمی شیره انگور یا بادام درستَ سمنویی میان دِمنگنَن ... 

سمنو دی انواع مختلفَ ویتامین دَرِ : 

فسفر ، روی ، آهن ، مس 

و زنکانی باردار بِرک خیلی خوب هستَ ... بیماریهای گوارشیِ بِرک 

پا دردی بِرِک دی خوبَ

کیسه صفرایی بِرِک دی عالی هستَ

نوش جانتان بو 

شوکی تان خوش بو

آش آلو ......معصومه جانی

آش آلو مخصوص طالقان  


مواد مورد نیاز :

حبوبات شامل نخود لوبیا عدس 


سبزی آش و رشته آشی رب آلو مغز گردو و کشمش و برگه زردآلو 


سیر داغ و پیاز داغ و نعنا داغ 

و ادویه 

شامل زرد چوبه نمک و فلفل سیاه


در صورت تمایل شکر به میزان لازم

دستور پخت:

ابتدا نخود و لوبیا را می‌پزیم و  سبزی آش و عدس را اضافه میکنیم 


بعد مخلفات آن مثل مغز گردو و کشمش و رب آلو و...را  به آن اضافه میکنیم 


در آخر رشته و ادویه جات و در صورت تمایل شکر یا نمک به میزان لازم