روستای میر طالقان

این وبلاگ جهت اشنایی بیشتر طالقانی دوستان با روستای زیبایم میر طالقان ساخته شده

روستای میر طالقان

این وبلاگ جهت اشنایی بیشتر طالقانی دوستان با روستای زیبایم میر طالقان ساخته شده

تکیه ای خیاری داستان...................رجب کاظمیان

سلام دوستان روزگارانی در میر حدودا سالهای 55  یا 56 بود تابستان هوا گرم این دندون  من بی موقع درد گرفته بود از بس فندق  شکسته بودیم    وتنها راه کشیدن اون  بود   مشهدی علی حسین دا خدا بیامرز دندون  می کشید ولی بدون آمپول  یه انبر دستی داشت  که اصطلاحا میگفتند    کل فو تنگ  گاهی دندون بعضیها کشیده بود دیده بودم  و خیلی درد داشت  تصمیم گرفتیم  با پسر عموم افای شعبانعلی کاظمیان بریم تکیه   چون اونجا اقایی بود که آمپول میزد   وخاله مهربانی هم اونجا داشتم  بعد از نهار بیشتر راه رو دویدیم از راه موچان  واون سر بالایی رفتیم تکیه بعد از زیارت منزل خاله خدا بیامرز  و سراغ دندان پزشک تجربی   خلاصه پیر مرد دندون رو کشید یه مقدار پرمنگنات گذاشت روش  قشنگ یادمه 10 تومن گرفت  آمدیم منزل خاله  نزدیک غروب بود   پسر خاله هم سن خودم هم بود  رفتیم باغ  خاله سر بزنیم ومقداری علف برگ برای گوسفندا بیاریم  برای عصرانه خاله یه مقدار نون پنیر  ویک خیار بزرک داد که توی راه بخوریم  سرازیری پایین تکیه رو می رفتیم چاقو نبود با داس خیار و 3 قسمت کردیم  ونون پنیرم  قسمت کردیم  تیکه خیار پسر خاله افتاد زمین  وسط خاک و چون مسیر رفت و آمد الاغ و گوسفند بود  آلوده شد وایسادیم که چه کنیم دنیای بچگی به هم نگاه کردیم  گفتم من که از سهمم نمیدم  اقا شعبان  هم اینو گفت  پسر خاله گفت انصاف ندارین آلوده شده گفتم خود دانی  سر تون رو درد نیارم میدونست از ما چیزی در نمیاد مجبوری  خیار رو با دست پاک کرد  خورد  صبر نکرد به آب برسیم   حالا برای خودش آقایی شده ومعتمد روستای تکیه است  وهروقت بهم میرسیم یاد اون روز  فقط می خندیم  روز شما بخیر   

رجب کاظمیان

مایی قدیمی دالان..................کامبیز مولاییان

میخواستم درمورد سکوهای دراز  که الانِ دو یا سه عدد بیشتر در میر نیست توضیحی بدهم. این سکوها که به "دالان" معرف  هستند. در اصل بار انداز آن خانه بوده اند. درقدیم محصولاتی که از دهات دیگر می آمد. بر روی این سکوها بار گیری میشد بصورتی که دو یا سه قاطر را میبردند داخل دالان وبارشان را در دو طرف سکوها  خالی میکردند. بعد از بار گیری  افرادی که از دهات دیگر ویا شهسوار والموت آمده بودند به قسمت دیگری از منزل که به "بیرونی"  معروف بود واز اندرونی منزل جدا بود دعوت می شدند تا استراحت کنند وشب را آنجا میگذراندند. خواستم فرق سکوهای معمولی وسکوهای دراز را برایتان شرح دهم. 

وَچَنی بخوساندنی ترفند .........سهیلا تقی پور

اون وقتان مایی مَر مَس ماره  بخوسانه موگوت بیا شمایی بَرِک یه چی بوگوم یادتان نشو همیشه مَ بخوسین اینو بِخَنین


موگوت

 شکر مینم خدا ره رسول انبیا ره محمد مصطفی ره صدیقه کبری ره صل علی محمد صلوات بر محمد 

بعد دِبَرن دی موگوت این دی بِخَنید شوکی متانید بخوسید


سر نهادم بر زمین پهلو نهادم بر زمین یا امیرالمؤمنین  خیلی دلچسب به مایی برک اینو میخندیم و موخوتیم الانی وچن خدایی دور کن تا دوی نصف شو بیدارن خو کِجه دِبه؟ 



سالم بون انشاالله

مایی ننه و شوخی راننده ای همرا ه............طاهره سخامنش


مادر بزرگ پدری مان ربابه خانم خدابیامرز که ما اورا باننه صدا میزییم زن خوش قلب وساده ای به  و فوق العاده مهربان 

یادمانه شوکی که از بچگی سر  وگاها لجبازی شام میل نداشتیم

خدابیامرز موگوت اگه شام نخورین یه رگی بدنتانی میان دره شماره نفرین منه ماهم از ترس پامگرسیم شام مخوردیم

یا برای چای عصرانه همیشه چارقدشی گوشه چند تا ده شایی جاکرد داشت ماره جایزه همدا تا چایی بخوریم 

یه سال تابستان طبق معمول از نشتارود با ماشین های باری بزرگ راه دگتن   طالقانی سمت

همون صندلی جلو باننه وخدابیامرز مایی پدر بزرگ وپدرمان آممدعلی وعموی بزرگوارمان آجمشید دِبَن..

اگه یادتان بو صندلی جلوی باری پَت وپهن به وهمگی تنگ وترش کنار هم جا بگیتن

وسط راه که باننه خستگی وتنگی جا اذیتش کرده به رو  مینه آقای راننده ای همرا   کو ،  اگه شما بیشین کامیونی پشت ما این جلوجامان راحتتر مِگرده

راننده که از این پیشنهاد خندش بیگیته به در کمال خونسردی جلوی خنده ش را میگیره وبرمگرده موگو

ننه جان من برم پشت کامیون کی رانندگی کنه ؟شما رانندگی بلدین؟

خدابیامرز باننه از خجالت خندش میگیره شرمُش میا وموگو ببخشید

ببه جان البت  کو رانندگی بلد نیَم

پسینه ای پاتک بیزیَن.......مرجان شمس طالقانی

برای دانلود فایل  صوتی  ایشون   لینک  زیر رو کلیک کنید

https://s19.picofile.com/file/8438442126/Pasinei_ghazayan.mp3.html