روستای میر طالقان

این وبلاگ جهت اشنایی بیشتر طالقانی دوستان با روستای زیبایم میر طالقان ساخته شده

روستای میر طالقان

این وبلاگ جهت اشنایی بیشتر طالقانی دوستان با روستای زیبایم میر طالقان ساخته شده

سلمانی اجباری ....خلیل الله بداشتی

میخوام یکی ازهنرهای خودمو تعریف کنم خیلی مختصر وکوتاه ولی پراز تجربه یکی از همین تعطیلاتی که با مش محمددا میرفتیم طالقان که پدر صاحب بچه در می آمدوشب قبل هم تعریف کردم دقیقا آخرهای شهریورماه بود همه دانش آموزان پس از ۳ماه تعطیلی عازم تهران می شدند هیچکس هم راضی نبود همه اخم ها پائین اعصاب ها خورد.... انگار دارندزندان میبرندشان من که بخاطر عِرقی که داشتم بیشتر از بقیه وضعیتم به هم ریخته بود ازصبح تاشب درحال پرسه زدن بدون دغدغه بودم بالاخره هیچکی راضی نبودکه بره دقیقا۵شنبه ۳۰ شهریوربود شنبه هم همه می بایستی سرکلاس باشند برادرم دوتا فرزندپسر دوقلو داشت گیرداده بود الا وبلا که من موهای بچه ها را کوتاه کنم الان برسند تهران جمعه است وآرایشگاهها بسته است منهم بدم نمی اومد هرکاری را تجربه کنن اولش نه ونو

آورد تا دیدم برادره داره ناراحت میشه بچه ها ناراحت از اینکه من میخواهم سرشان را بزنم بلاخره دست بکار شدم قیچی وشونه را گرفتم اینو بزن و انور بزن رسیدم به وسط سر هرکاری کردم دیدم درست بشو نیست قشنگ پشت سربچه هاعین نردبان پله پله شده بودبچه هم اگر اشتباه نکنم ۱۴ یا ۱۵ ساله بود اولِ قرطی بازی چشمتان روز بد نبینه دیدم هرکار میکنم سرِ سرنمیبو فکرکنم یه کاسه گذاشتم سرشان ودور تا دور کله را صاف کردم وقتی که از زیر دست من رها شدند اول رفتن سراغ آینه بقدری این سر را قشنگ زده بودم

گریه بچه در آمد مینی بوس هم دیگه نزدیک شده بود که برسه به محل کلاه مثل الان نبود که هرمدلی بخواهی کلاه فقط نمدی بود که اگر سرشان میگذاشتم فکر آرایشگری من را ترویج می دادند خلاصه عازم ترمینال شدیم هنگامی که مینی بوس آمد هرچه صداشون کردیم پیداشون نکردیم بعد مدتی دیدیم از روی خجالتی بچه محل ها وهمشهریان پشت ی ماشین قائم شده بودند اینهم شاهکار این حقیر در دوران جوانی 


  تاقصیده ای دیگر

همه شما به خدای بزرگ ومنان میسپارم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد