روستای میر طالقان

این وبلاگ جهت اشنایی بیشتر طالقانی دوستان با روستای زیبایم میر طالقان ساخته شده

روستای میر طالقان

این وبلاگ جهت اشنایی بیشتر طالقانی دوستان با روستای زیبایم میر طالقان ساخته شده

آن دورانی شکار گوشتان......................علیرضاجعفری

 یاد آن روزگارانی خوشی که گذشت نیک باد. نه برقی بود و نه راه ماشین رو و نه از تجمل و چشم و هم چشمی خبری بود و نه از زندگی پرزرق و برق. خنده ها از ته دل بود و اخمها مثل اسپند و با دلجویی ساده تبدیل به خنده میشد. سه نفری که تو این عکس میشناسم سمت چپ پدرم حسین جعفری و از سمت راست مرحومین رضا خستو و عین اله دراج. روحشان شاد. یادم هستش قصابی جلو مسجد انجام می‌شد و گوسفند روی درخت توت جلو درب مسجد پوست و شقه می کردند و بعدها قصابی در محل انباری های سوخت زمستانی مسجد ( محل فعلی در اختیار آقای رضا میرچی) انجام می‌شد. موقعی که شکارچی ها ، شکاری صید می نمودند تو کوچه پس کوچه های میر داد میزند: های گوشت شکار ؛ گوشت شکار. در دوران کودکیم بازی های کودکانه پدرم که مرا مثل یک شقه از گوسفند به دوش می کشید و در خانه به این ور و اون ور می‌برد هنوز تو گوشم نجوا می کند و هنوز صدایش را می شنوم های گوشت شکار  های گوشت شکار.... چه دلخوش بودیم و چه دلچسب و مسالمت آمیز در کنار یکدیگر زندگی می نمودیم.

کوزه بیزین ......فریده میربابایی

سلام مینَم خُجیر هم ولایَتیانِ 

بادکش کردن ( کوزه بیزیَن ) یا( کوزه زدن )

وسایل بادکش : 

۱- لیوانِ ترجیحا سُفالی 

۲-الکل 

۳- پنبه 

۴- کبریت 

۵- یه دَنه آدمی شجاع

اون وختان امکانات دکتر و دارو دَنِبه ، تا مریض می گرستن ، موگوتن کوزه اورِه خوب مینه

اول از همه یه ملافه پهن می کردن ، دِوَره طرفِ میوردن وسط مِخواباندن رو به شکم ، بلوزشِ پشتِ ازکمردِ  بالا  میدادن ، جا واز گرده کوزه ای برک ...

دِوَره پنبه رِ یا دور یه دانه کبریت می پیچاندن و یا نخ دیمبستن  یا دور نوک قیچی ، دِوَره ، اون پنبه رِ داخل الکل مِکردن و اضافیِ اون دی به دیواره ظرف الکل بر می گرداندن ، (زیاد گرده پشت طرف موسوزه )پس اندازه رِ مَ بِداری